۱۳۹۶ دی ۹, شنبه

پیام مهم واصله , قابل توجه ملت بپاخاسته ایران، بویژه جوانان مبارز ایرانی.

از دکترعلی اکبر امیدمهر
پیام مهم واصله:( یک افسرسابق یگان ویژه) نام محفوظ
قابل توجه ملت بپاخاسته ایران، بویژه جوانان مبارز ایرانی.
من قبلا در يگان موتوری ضد اغتشاش خدمت كردم. يگان‌هاي ضدشورش، براي كنترل و سركوب اين‌جور اعتراضات، پروتكل دارند. اما اگر مردم هوشمندانه عمل كنند و رفتارشون در جهت مخالف مراحل پروتكل باشه، نيروهاي امنيتي دست و پاشون رو گم ميكنن و جريان كنترل خياباني به دست مردم مي‌افته.
يگان‌هاي ضدشورش (اعم از موتوري و پياده) وقتي به جمعيت معترض ميرسن، اگر جمعيت زياد باشه، اول در یک نقطه با فاصله‌ی نزدیک نسبت به جمعيت مي‌ایستند. بعد با حفظ انسجام هسته‌ی مركزي يگانِ سركوب، عده‌اي از يگان به كمک پليس، در گروه‌هاي چند نفره ميرن به سمتِ كناره‌هاي جمعيت و با لحني قاطع، به مردمي كه كنارتر ايستادن ميگن كه «اين‌جا نأیست، برو» يا «فيلم نگير، حركت كن» يا «متفرق شو». اين مرحله مهمترين مرحله است. چون يگان اصطلاحاً داره غربال ميكنه و مردم عادي‌تر كه تماشاچي هستن يا دارن فيلم ميگيرن رو رد ميكنه كه برن و متفرق بشن. در حالي‌كه تمركز اصلي هسته‌ي اعتراض، روي يگان‌هاي ايستاده در مقابلشون هست. پليس و يگان، آروم آروم دارن از كناره‌ها، مردم عادي‌تر و كم انرژي‌تر رو متفرق ميكنن و هسته‌ي مركزي اعتراض رو هم محاصره ميكنن. ظرف كمتر از نيم ساعت، حاشيه‌ي جمعيت معترض به شدت كاهش پيدا ميكنه، حلقه محاصره تنگ‌تر ميشه و سپس هسته‌ي مركزي اعتراض مردمي، كه باشور و هيجان هست و عموماً از جوان‌هاي نترس تشكيل شده، در محاصره، زير باتوم يگان كتک مي‌خورن و مجبور به فرار يا دستگير ميشن و اوراهكار:
راهكار اينه كه ابتكار عملِ يگان ضد شورش ازش گرفته بشه. يعني وقتي هسته‌ي مركزي يگان سركوب، كه عموماً موتوري هستند، در خيابون وايستادن، عده‌اي از جوان‌هاي هسته‌ي مركزي معترضين بايد از كناره‌هاي موتورسوارها به بغل يا پشت موتورسوارها برن و اونجا هم زنجیره اعتراض تشكيل بدن. اينطوري قضيه معكوس ميشه و مردم، يگان هاي سركوب رو در محاصره‌ي خودشون خواهند گرفت و اين‌طوري نه تنها اونها جرات نمي‌كنن به كسي حمله كنند، بلكه از شدت ترس از خشم معترضين، خدا خدا ميكنن كه فرار كنند و اينطوري روحيه‌ي مردم بدون درگيري به شدت افزايش پیدا ميكنه.
در واقع رمز موفقيت، در شكلِ ايستادن مردم در كنار همديگر هستش. مردم به جاي ايستادن به شکل دیوار مقابل نيروهاي امنيتي، بايد به شکل نعل اسب يا دايره، بر نيروهاي انتظامي محاط بشن. يقين بدونيد كه در اين شرايط، پليس و نيروي ضداغتشاش، جرأت دست بردن به باتوم رو نخواهد داشت. فقط ممكنه بخواد با گاز اشک‌آور براي خودش يک راه فرار باز كنه كه در اين صورت مردم ميتونن، يك شال يا يک تكه دستمال توي جيبشون داشته باشه كه سريع جلوي بيني و دهن خودشون بگيرن و آسيب نبينند.

تظاهرات سراسری در ایران و حمایت و استقبال جهانی از خواست ملی(سقوط دیکتاتور)

۱۳۹۶ دی ۵, سه‌شنبه

پیام مهم واصله از مرکز , سفر مکرون به ایران / دکتر علی اکبر امید مهر



پیام مهم واصله از مرکز:
در حالیکه وزارتخارجه لحن نیروهای باصطلاح ارزشی نظام علیه مقامات خارجی از جمله ریس جمهور فرانسه را تعدیل می کند.اما آنچه در صحنه و پشت صحنه می گذرد.تفاوت از زمین تا آسمان است:
- چون مکرون مدعی است.که حامی پیام مهمی ازمقامات آمریکاست.قبل از سفربه تهران، خواستار تدارک مقدماتی گردیده که عمدتا توسط هرم قدرت بعنوان شروط کاخ سفید تلقی و آنرا با سفر ژنرال هایزر و نقشی که سفرای وقت آمریکا و انگلستان برای تدارک این سفر و تحقق اهداف آن در راستای بی طرفی ارتش در سال 1357 ایفا نمود.مشابه دانسته ،این سفرو شروط مربوطه را مقدمه ای برای فروپاشی نرم ،نام برده اند.شروطی چون: بازگشت نیروهای حزب الله به لبنان و تبدیل آن به یک حزب سیاسی.بازگشت نیروهای سپاه قدس و بسیجیان وابسته از عراق و سوریه و یمن و.. به ایران و حل و فصل مسائل فیمابین با کشورهای منطقه و در راس آن عربستان،از طریق سیاسی وخاتمه بساط جنگ های نیابتی و خاتمه دخالت های بی رویه در مسائل این کشورها و تعطیلی کامل پروژه نیمه کاره هلال شیعه برای همیشه ،در نتیجه راس هرم قدرت نگران است.که بازگشت این نیروها به مرکز سئوالاتی را بر انگیزد. که چرا و به چه علت حاصل اینهمه تلفات و مخارج به صفر رسید و اینکه نمیتوان اینهمه ظرفیت و انرژی را برای مدت ها بی اثر و خنثی نگه داشت و اینکه ممکن است این نیروها با یک حالت انفجاری کلیت سنتی نظام را مورد هدف قرار داده و به سبک خویش آنرا مصادره بمطلوب نمایند.
- در جبهه مخالف رژیم،اکثریت قریب به اتفاق ملت،ناراضی و با اقدامات عملی و به مصداق کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من ،رسما و علنا و بدون تعارف و اما و اگر وارد پروسه تغییر شده اند.بعلت چهار دهه پختگی و کسب تجربه در مقابل ضرب و شتم و زندان و اعدام و..این بار و در حال حاضر،هر حمله ای که از سوی نیروهای امنیتی نظامی به یک تجمع مردمی و مطالباتی میشود.بلافاصله با استفاده از سیستم ده دهی(اطلاع رسانی یک نفر به ده نفر ..الی آخر..)آنچه که درین رویداهای اعتراضی تجربه میشود.بطور خلاصه از طریق دیجیتالی و.. در اختیار نیروهای میانه،کم تحرک و حتی پرچم سفید گذاشته میشود.که محور این خواسته ها و دستورالعمل ها نه بر اساس اصلاح که قبلا بود و اینک مرده،بلکه بر اساس تغییر ساختاری متمرکز است. که نتیجه آن خوب تا عالی گزارش شده است.بطوریکه واقعا طی این مدت و اتخاذ این روش بر تعداد نیروهای عمل گرا، که رسما وارد میدان مبارزه جهت تغییر شده اند .بطور تصاعدی افزوده شده و مسائل سازمان و مدیریت اعم از امنیتی و غیره نیز به نحو احسن رعایت گردیده است.یعنی هر فردی که دستگیر یا ضرب و شتم میشود یا مورد توهین و ایذا و اذیت یا مورد خطاب بایدها و نبایدها قرار میگیرد.بلافاصله تبدیل به بمب تغییر ده دهی میگردد.که زیر مجموعه هایش هم از وی یاد میگیرند و هم برنامه های مبارزاتی برای تغییر را در تجربه و عمل،الگو و نقشه راه خود و گروه خویش و در مجموع کل ملت ،قرار میدهند.باین ترتیب ملت سرانجام توانسته است.ازین دستگیری ها و... نه در جهت منفی و کنج عزلت گزیدن و خانه نشینی و یاس،و..بلکه با هدف مطلق(بدون چون و چرایی)تغییر رژیم،وارد عمل متقابل گردد.
نتیجه:گرچه مکرون با سفرها و تماس های تلفنی و وعده وعیدها و بطور گام به گام ،سعی درحفظ برجام و تعدیل فتیله آتشی که علیه رژیم در منطقه شعله ور است ،بمنظور جلو گیری از شکل گیری یک مجموعه از جنگهای خانمانسوز دیگر در منطقه را دارد و رسانه های استعماری و ضد ایرانی انگلستان نیز رو در بایستی را کنار گذاشته و برای حفظ رژیم بعنوان مخلوق خود در سال 57 ، رسما و علنا از نوکران داخلی خود و در راس آن اعضای هرم قدرت وابسته به فراماسیون های وابسته به این امپریالیسم،پشتیبانی می کند.اما همین شگ و تردیدهایی که نسبت به اهداف این سفر، که احتمالا در هفته های آینده انجام میشود.در درون حاکمیت نهفته است.بر خلاف آنچه که پاریس لندن و برلین انتظار داشتند و دارند .تبدیل به حربه ای جهت فروپاشی نهایی شده است.

۱۳۹۶ دی ۴, دوشنبه

ایران اسلامی؛ بهشت لاشخوران وچپاول گران !

تاریخ کشور ما گواه است که آخوند جماعت همواره به صورت انگل ویا زالو بر مردم تحمیل بوده و برای استمرار این چنین زندگی تحمیلی، سعی در فریب مردم واغوای آنان داشته ودارند، ابزار این کار نیز چیزی جز جعل احادیث وروایات مذهبی نبود ونیست، مردم هرچه واپس مانده تر ونا آگاه تر، به مصداق «یک مُرید خر بهتر از یک ملک ششدانگ است»، تأمین سورسات وتداوم زندگی انگلی آنان فراهم تربود وهست؛ به ویژه با روی کار آمدن رژیم آخوندی در ایران، گل بودند وبه سبزه نیز آراسته تر شدند! یک زمان از توبره می خوردند، ولی پس از روی کار آمدن؛ از آخور هم می خورند، بدین معنی که تا پیش از این رژیم بر گُرده مردمی عوام کالانعام سوار بودند واینک علاوه براین، از بودجه ی دولتی نیز به عنوان مراکزی به بهانه ی انجام کارهای فرهنگی بهره مند می شوند، نهاد هایی که هیچگاه پاسخگونبوده ونیستند!در لایحۀ پیشنهادی، بودجه ی دولت دوازدهم برای سال 1397، مانند سالهای پیش، مبالغ هنگفتی به این مراکز اختصاص داده شده است که بالغ بر 8000 میلیارد تومان است، مبلغی که از بودجه ی محیط زیست وآموزش وپرورش بیشتر است، نگاهی گذرا به عناوین این مؤسسات انگلی، اوج نگرانی ها از آینده ی سرزمین مارا به روشنی نشان می دهد، این نهادهای فرهنگی کدام اند؟
مرکز خدمات حوزه های علمیّۀ قم – شورای عالی حوزه های علمیّه – کمک به باز سازی عتبات عالیات – کمک به اشخاص حقوقی غیر دولتی- جامعۀ المصطفی العالمیّه – اجرای منشور توسعه فرهنگ قرآن – شورای سیاست گزاری حوزه های علمیّۀ خواهران – سازمان تبلیغات اسلامی – دفتر تبلیغات اسلامی حوزۀ علمیّۀ قم – کانون پرورش فکری کودکان ونوجوانان- شورای برنامه ریزی ومدیرّیت حوزه های علمیّۀ خراسان – مؤسّسۀ نشرآثار امام [آنهم با همه ی پولها ونذورات میلیاردی که از سوی مردمی کور ذهن در پای گورش ریخته می شود!!] – شورای عالی انقلاب فرهنگی – احداث وتکمیل مساجد کشور – بنیاد حفظ آثار وارزش های دفاع مقدّس – شورای سیاست گزاری ائمۀجمعه – مجمع جهانی اهل بیت – شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی – سازمان مطالعه وتدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها- مؤسّسۀ آموزشی وپژوهشی امام خمینی به مدیرّیت آخوند مصباح یزدی – ستاد اقامۀ نماز – سازمان فرهنگ وارتباطات اسلامی - کتابخانه ی آخوند مرعشی نجفی – شورای عالی انقلاب فرهنگی بابت تحول علوم انسانی در دانشگاه ها – دانشگاه اهل بیت – بنیاد سعدی [نه همچنین حافظ ومولانا وخیام وامثال این بزرگان!]- وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی توسعۀ بازی های رایانه – سازمان صدا وسیما ومراکزی دیگر از این قبیل.
چون آنچه که از فروش نفت که بخش بزرگی از بودجه ی دولت را تأمین می کند ومالیات ویا عرصۀ دلار به بازار ودر آمد گمرکی ومنابع دیگربا توجه به ریخت وپاش ها وبخور بخور ها وپرداخت حقوق ودستمزدها کارکنان عم از کشوری ولشکری، کفاف تأمین بودجه ی یکسال آینده را نمی دهد، دولت به جای قطع بودجه ی مراکزمورد اشاره، ناگزیر شده است بر بهای بنزین و آرد دولتی وگاز وبرق و سایر نیازمندی های روزمره ی مردم بیفزاید، جالب تر اینکه در این بودجه ی پیشنهادی؛ رقم بزرگی از در آمدهای دولت، جرایم رانندگی است که به منظور تأمین این درآمد، به گونه ای تلویحی رانندکان وسایل نقلیّه را به تخلف تشویق می کند که اگرتخلف نکنند، دولت نمی داند در برابر این کسری چه خاکی بر سرخود بریزد!!
عزا آن چنان غم انگیز شده است که مُرده شور را هم به گریه واداشته است! علی لاریجانی، رییس مجلس شوربای اسلامی می گوید: «از رونق اقتصاد ایران خبری نیست وبودجه ی دولت کفاف ادارۀ کشور را نمی دهد، چه برسد به آن که بتواند در اقتصاد بی رونق ایران تحرکی ایجاد کند. کل منابع درآمد های کشور از طریق نفت ومالیات وروش های دیگر به زوربه 300 میلیارد تومان می رسد، چیزی از بابت اجرای اصل 44 برای فروش باقی نمانده به همین دلیل دولت برای جبران بودجه اقدام به انتشار اوراق مشارکت [بخوانید قرضه] کرده که این نیز موجب افزایش بدهیهای دولت می شود...».
علاوه برفروش شرکتهای دولتی در اجرای اصل 44 قانون اساسی رژیم اسلامی، وانتشار اوراق مشارکت یا قرضه، به جهت تأمین بودجه، ازجمله برای شکم سیری نا پذیرلاشخوران و انگلها، دولت دست به چاپ وانتشارمبالغ کلانی اسکناس بدون پشتوانه نیز زده است که موجب تورم وفشاربیشتر برقشر عظیم بینوایان وکارگران و بازنشستگان وکارکنان معمولی وووشده وبیش از این نیز خواهد شد.
با چنین ولخرجی ها، در خبرها آمده است که ادارۀ آموزش وپرورش مشگین شهر از خانواده ی دانش آموزان که برخی از آنان در فقر بسر می برند، خواسته است 20هزار تومان بدهند تا فرزندان شان در مدرسه گرم شوند، در حالی که خیلی از آن ها توان پرداخت 20 هزار تومان را ندارند. (گزارش خبر گزاری هرانا به نقل ازعصر ایران). جالب تر اینکه برای ثبت نام دانش آموزان درمدارس ابتدایی ودبیرستان ودانشگاه ها، مبالغ زیادی باید پرداخت شود! واین نه تنها درمشگیین شهر؛ بلکه در سراسر کشورنیز دیده می شود.
در نظر بیاورید وضع وشرایط این زمان وزمان رژیم پیشین را که نه تنها تحصیل در تمام مقاطع رایگان بود، بلکه تغذیه رایگان نیز بر قرار بود. آنگاه خامنه ای می گوید: «الآن قریب چهل سال از پیروزی انقلاب می گذرد، از روز اول که یک نهال باریکی بود، با هاش جنگیدند؛ حمله کردند، امروز یک درخت تناور پر برگ وباری شده به کوری چشم اینها» ووو!!
بی مناسبت نیست اینکه بدانیم چه کسانی ازمبلغ 8000 میلیاردتومان سود می برند ویا این مبلغ چگونه هزینه می شود، تا حکومت اسلامی با دست این کسان به تخریب ذهن وشعوربسیاری ازهم میهنان ما به پردازند و رژیم شان همچنان ماندگار باشد.
یکی از آخوندهای بدون عمامه در مصاحبه ای در صدا وسیمای رژیم می گوید: (عین عبارات او) «یک وقتی مطرح شد که هیتلر سخنرانی می کرد برای سران لشکرش، جنگش، گفته بود ما که داریم دعوا می کنیم، جنگ می کنیم، منظور پیروزی فیزیکی نیست، بلکه می خواهیم حرف مان را ثابت کنیم برای هدفی که داریم، نه اینکه بدن مان، آن هدف ثتبیت بشود ما پیروزیم... ، مثال زد که آن آقا یعنی امام حسین در آن بیابان از بین رفت، لکن فکرش را جا انداخت».!!!
آخوندی در مصاحبه با صدا وسیمای آخوندی می گوید: «در زمان امام زمان علیه السلام، یاران امام که اغلب ازعجم هستند، اینها به قدری قدرت پیدا می کنند که روز روشن سوار بر ابرمی شوند»!!! حال سوار شدن بر روی ابر چه کمکی می تواند برای صاحب زمان باشد، دانسته نیست!!
[[اين اوباش تبهکار مدعی هستند امام زمانشان در کودکی به چاه شده و ناپديد شده پس چطور در تلويزيون دوران اورا نمونه می آورند.... ح-ک]]
آخوندی دیگربه مُجری می گوید: «توی اخبار واطلاعات داره نشون میده که اینها آمدند حتا با کعبه که محل ظهور حضرت حُجّت است آن ساختمان ابراز البیت را ساخته وبسیار مُطوّل میلیاردها هزینه کردند که دور بین هایی را آنجا قرار بدهند که حضرت که وقتی ظهور کردند، تک تیر انداز ها را آنجا مستقر بکنند وحضرت را نشانه بگیرند»!! این عقب مانده ی ذهنی وعقلی نمی داند که آنها یعنی دولت عربستان کمترین اعتقادی به امام زمان وظهور او ندارد تا چه رسد برای کشتن او میلیاردها هزینه کند! وانگهی اگر آن حضرت با تیر چند تیر انداز کشته می شود، چگونه خواهد توانست در برابرتوپ وتانک ومسلسل واشعۀ لیزر وانواع واقسام سلاح های پیشرفته، تنها به اتکای شمشیرش آن قدر بکشد که خون به زیر رکاب اسبش برسد!!
ودیگری طی یک سخنرانی برای عوام الناس کالا نعام گفته است : «در روز قیامت هیچ کس از پُل صراط رد نمی شود مگر آنکه یک کاغذی یا چکی در دستش باشد که در آن امضای امیرالمؤمنین باشد، پرسیدند این درسته حتا انبیاء؟ فرمود آری حتا انبیاء»!! اینان چنان از روز قیامت وشرح وشمای بهشت وجهنّم می گویند که گویی چند بارخود به سرای باقی رفته وبر گشته اند!!
جوانکی به نام اکبر رائفی، در یک سخنرانی گفته است: «تا آنجا نباشی نمی توانی باور کنی [منظورش کربلاست]، که اینها نمک غذای شان؛ آب شستشوی جوراب امام حسین است [منظورش جوراب زوّارحرم حسین است!]، جورابهارا می شورند [این هم سواد یک مُبلغ مذهبی که واژه ی استاد را در مقدّمۀ نامش می آورد و از همان بودجه کذا بهره مند می شود، جناب استاد، شوریدن معنای دیگری دارد، یعنی همان غلطی که تو ویا امثال تو در سال 1357 انجام دادید، "می شویند" درست است، کمی هم وقتت را به سواد آموزی اختصاص بده]، آب را خشک می کنند، ته اش یک چیزی می ماند دیگه، آن را می سایند می ریزند توی غذای شان!!!
کاظم صدیقی امام جمعه موقت تهران می گوید: «پیکر شیخ فضل الله نوری بعد از مرگش قرآن تلاوت می کرد»!! که اگربخواهیم درباره ی چنین لاطائلات وبیهوده گویی های این انگلهای بهره مند از بودجه ی 8000 میلیارد تومانی بنویسیم، نیاز به کتابی بیش ازچند سد رویه خواهد بود و بدون تردید یکی از پرفروش ترین اثر نسبت به دیگر نوشارهای جوک و هزل و مزاح خواهد بود.
آری این بودجه ی هشتهزارمیلیاردی برای ابراز اینگونه مهملات به هدف تبلیغات مذهبی است. اما دولت کمترین اعتنایی به مال باختگان و مطالبات آنان از مؤسسات مالی واعتباری مورد تأیید بانک مرکزی واعتراضات معلمان کشور وبازنشستگان وکارگران بیکار شده وجوانان بیکار به شمار پنج الی شش میلیون تن ووو ندارد، فریاد مردم به تنگ آمده درتهران و شهر ها که ضمن راه پیمایی یا تجمع فریاد می زنند «نصرالله را رها کنید – فکری به حال ما کنید» یا «مایه ی رنج ملت، لاریجانی ودولت» و «ما انقلاب کردیم، چه اشتباهی کردیم» را نشنیدن، چیزی جز به ته دیگ خوردن چمچه ی بودجه نیست.
زنده یاد جلیل محمد قلی زاده بنیان گزار روزنامه "ملانصرالدین"، در شمارۀ25 ستا1908 نوشته است: «اگر با این نیروی مُخرّب جامعه وتاریخ کهن (یعنی آخوندها) تسویه حساب نشود، خواه انقلاب مشروطه بشود ویا نشود، این میکروبها می مانند ومن می ترسم در آینده ی نزدیک چشم باز کنید وبه بینید هشتصد مُلا یکجا خلق شده وهمه امور مملکت را به دست گرفته، همه ی ثروت شما را بر باد داده، شما را به امان خدا سپرده وافسارتان را به بیگانگان رها کرده اند».
بلی از این دست مطالب بسیارنوشته شده بود، اما روشنفکران تاریک اندیش ما کمترین توجهی به اینگونه آثار، حتا آثارخمینی نداشتند وچه بی خیال به زیر عبای این مرد قرون وسطایی رفتند!
ک – ر
22دسامبر2017
از ایمیلهای رسیده 

۱۳۹۶ آبان ۸, دوشنبه

پیام شاهزاده رضا پهلوی بمناسبت وحشت رژیم از بزرگداشت روز کوروش


هم میهنان عزیز,
نخست از کوشش شما در پاسداشت روز جهانی کوروش بزرگ و بزرگداشت پدرایران زمین، که معرف هویت ملی ما ایرانیان است سپاسگزاری میکنم، بدانید تلاشهای همه جانبه شما با تحمل مشقات زیاد رژیم تبهکار حاکم را چنان به وحشت انداخت که مجبور شد با بسیج نیروهای حامی سرکوبگر خود راه را بر شما ببندد و تپه های اطراف را به محاصره خویش در آورد و با آرایش جنگی که مستلزم نبرد با دشمنان خارجی است در مقابله با شما فرزندان کوروش بکار گیرد. واقعا جای بسی شگفتی است که حکومتی اینچنین منفور و در انزوا از مردم به دور خود دیواری بسازد که عاقبت از ضخامت در هم شکند و فرو ریزد.
هم میهنانم،
پیروزی مطلق در این نبرد نا برابر با شما بود و نشان دادید که هیچ نیرو و قدرتی توان مقابله با اراده شما را ندارد تا بتواند مانع تجلی ارزشهای ملی شما، همچون اندیشه های انسانی (کوروش بزرگ) که درس آزادی و عدالت و برابری به مردمان جهان داد شود، انسانی که بیش از ۲۵ قرن پیش با اندیشه نیک، گفتار نیک و کردار نیک،توانست پیام آور پاکی ها و راستی ها باشد و نخستین منشور جهانی حقوق بشر را در عملکرد انسان گرای خویش بنگارد و به جهانیان هدیه نماید.
اکنون بر همه ما وظیفه ملی است که به عنوان میراث داران سرزمینمان در شرایط اسفناکی کنونی در دفاع از آرمانهای ملی خویش استوار بایستیم و ایران عزیزمان را از اسارت این فرقه تبهکار برهانیم.
پاینده ایران
رضا پهلوی

۱۳۹۶ آبان ۷, یکشنبه

هرگز نخواب کوروش !


هرگز نخواب کوروش 

دارا جهان ندارد سارا زبان ندارد
بابا ستاره ای در هفت آسمان ندارد

کارون ز چشمه خشکید البرز لب فروبست 
حتی دل دماوند آتشفشان ندارد 
دیو سیاه دربند آسان رهید و بگریخت 
رستم در این هیاهو گرز گران ندارد 

روز وداع خورشید زاینده رود خشکید
زیرا دل سپاهان نقش جهان ندارد 

بر نام پارس دریا نامی دگر نهادند
گویی که آرش ما تیر و کمان ندارد 

دریای مازنی ها بر کام دیگران شد
 
نادر زخاک بر خیز میهن جوان ندارد 

دارا کجای کاری دزدان سر زمینت 
بر بیستون نویسند دارا جهان ندارد 

آییم به دادخواهی فریادمان بلند است
اما چه سود اینجا نوشیروان ندارد 

سرخ  و سپید و سبز است این بیرق کیانی
اما صد آه و افسوس شیر ژیان ندارد 

کو آن حکیم توسی شهنامه ای سراید
شاید که شاعر ما دیگر بیان ندارد 

هرگز نخواب کوروش ای مهر آریایی
بی نام تو وطن نیز نام و نشان ندارد


سیمین بهبهانی

۱۳۹۶ مهر ۲۴, دوشنبه

هم میهن , تا دیر نشده برخیز !


پس از چهل سال تنهایی و بی کسی،سرانجام بزرگترین قدرت دنیا،تمام قد،در کنار ما ملت ایران،ایستاده است
فکر نمی کنید،آن کلمه جعلی که دونالد ترامپ در سخنرانی اش در مورد خلیج فارس گفت تعمدی بود ؟ تا ملتی را که به جز هفتم آبان،زاد روز کوروش بزرگ پدرحقوق بشر در تاریخ جهان و آرامگاه اش در پاسارگاد،همه چیزش جعلی و عربی شده و دیگر چیزی برای ایران و ایرانی باقی نگذاشته اند , بیدار نموده،شوک وارد کند که اگر دیر به جنبید بزودی خلیج فارس تان نیز عربی میشود. پس اگر می خواهید. با هزینه کمتری ایران و ایرانی را ازین بساط داعشی حاکم بر کشورتان ،نجات دهید بر خلاف اوباما، که با اونا بود , اینبارمن با شما هستم, یک بار دیگر بر خیزید 




نامه شاهزاد رضا پهلوی خطاب به دونالد ترامپ رئیس جمهور منتخب آمریکا



جناب آقای ترامپ,

رییس جمهور گرامی و منتخب ایالات متحده, 

سخنان دیروز شما, که وضعیت ۸۰ میلیون ایرانی را تصدیق و تایید کرد و به درستی آنها را به عنوان قربانیان رده اول تنها تئوکراسی جهان نامبرد, گام مثبتی در جهت جذب بهترین و قوی ترین متفقین علیه رژیم آخوندی, که مردم با افتخار و شجاع ایران است, میباشد!

با این حال, همزمان، به خلیج فارس که از لحاظ تاریخی معاوضه پذیر نمیباشد, به "خلیج عربی" اشاره شد که احساسات همان مردم را تحریک کرد. زیراکه ملت ما کوچکترین چالش به تمامیت ارضی ایران را نمی پذیرند هنگامیکه بیش از سه هزار سال و از نظر تاریخی، به عنوان ایران ثبت شده است. تا امروز، هیچ یک از پیشینیان شما و دیگر رهبران بین المللی دیگر به نوع دیگری به خلیج فارس اشاره نکرده اند.

سربلندی مردم ایران در تمدن باستانی و غنی آن، پیوند مشترک آنان بوده است که قدمت هزاران ساله یک ملت چند قومی را یکان حفظ کرده است. همانطور که در طول تاریخ طولانی ما ثابت شده است، اعتقاد به "ایرانی" بودن است که میراث ما در نهایت ثابت خواهد کرد که ارزشمند ترین سرمایه ی استراتژیک علیه رژیم آخوندی است که در ستیز مستقیم با شهروندان خود مواجه است.

در این ۳۸ سال، از بدو، رژیم آخوندی به رسمیت شناختن تمدن پارس به عنوان پاشنه آشیل نگریسته و تحت پوشش ایدئولوژی "اسلامگرایانه" ستیزه جویانه به طور مداوم به دنبال ریشه کنی و تضعیف ارجاع به تمدن ما بوده است. در عوض، هر سال و به هر نوبه، میراث و تاریخ ما، آرمان ملت ما بوده است؛ چرا که آنها دلاورانه برای رهایی از رژیم، میراث ما را بجای دفن کردن، جشن گرفته اند.

علیرغم تمام رنج ها و مصیبت هایی که بدست رژیم بر علیه ملت ایران و همسایگان ما در خاورمیانه رخ داده است، ما به عنوان یک ملت همبسته، به طور انحصاری در دفاع از تمامیت ارضی و حفاظت از مرزهایمان ایستاده ایم. در حالی که ما از تلاش دولت ایالات متحده برای مقابله با این رژیم تروریستی قدردانی می کنیم، ما انتظار داریم رهبران و مقامات آن به طور مناسب به مناطق تاریخی و جغرافیایی ثبت شده با نام های مناسب خود اشاره کنند. از توجه شما به این موضوع بسیار مهم سپاسگزارم.





۱۳۹۶ شهریور ۲۴, جمعه

درسی که نادرشاه افشاربه روحانیون داد ..

از کتاب : زندگینامه نادرشاه افشار نوشته جونز
آخرین پادشاه صفویه هنگام تهاجم افغانها وقتی کشور را از دست رفته میدید، علمای اسلام را جمع و از آنان راه حل میخواهد
روحانیون نیز با حیرت از اینکه چگونه این نابخردان کافر جسارت دست درازی به ملک صاحب الزمان را داشته اند، به سلطان اطمینان دادند با استعانت از خداوند و استغاثه از حضرت ولی عصر آنان را ناکام خواهند گذاشت سپس ضمن برپایی مجالس دعا و روضه و نیز دلی از عزاء در آوردن ،دستور طبخ آش نذری مخصوصی را نیز صادر فرمودند! اما چیزی نگذشت که، افغان ها به دروازه های اصفهان رسیده اند
آش پخته شد، اما پیش از توزیع آن، لشکریان افغان وارد کاخ شده و سلطان را دستگیر و آش نذری را هم میان سربازان خود توزیع نمودند..!8 سال سیاه بخاطر این جهل و حماقت ها بر این مردم و سرزمین گذشت...تا هنگامی که نادر شاه برخاست و افغان ها را از ایران بیرون راند . او در اولین اقدام دستور داد تا همه آخوندهای کشور را در پایتخت گرد آوردند.سپس رو به نمایندگان آنها کرد و پرسید:کار شما سیصد هزار نفر در این مملکت چیست؟!
مرجع و بزرگشان پیش آمده و گفت: قربانت گردم؛ این ها لشکر دعا و استغاثه به دامان خداوند باری تعالی هستند!بطور مثال هنگامی که دلاور مردان شما به جنگ می روند، اینان با دعا پیروزی شان را تضمین می کنند.نادر شاه فریاد زداحمق ها
وقتی اشرف افغان با 30/000 نفر اصفهان را فتح کرد، شما 300/000 نفر اگر بجای دعا در مقابل او ایستادگی کرده بودید این روزهای سیاه بر ما نمیرفت!
سپس همه آنان را با وسائل و تجهیزات کشاورزی روانه زمین های اطراف شهرهایشان کرده و به کشاورزی وا داشت..



۱۳۹۶ شهریور ۲۰, دوشنبه

وضعیت بحرانی نشست زمین در تخت جمشید






از چندی پیش شکاف هایی در زمین های مجاور تخت جمشید و دشت مرودشت مشاهده شده که نگرانی های کار شناسان را در خصوص خطرات احتمالی آن در پی داشت.
طی این مدت فرونشست هایی نیز در اراضی مشاهده شده و محققان را برآن داشت در این خصوص شروع به تحقیق کنند.
در این رابطه فرضیه های مختلفی در خصوص دلایل وقوع این پدیده ها وجود دارد که برداشت بی رویه آب کشاورزی از سفره های زیرزمینی ازجمله دلایل فرونشست ها و شکاف زمین مطرح شده است.
نشست زمین تخت جمشید
 اما اکنون کار شناسان این پدیده ها را بحرانی تر می بینند و سازمان زمین شناسی نیز در این خصوص اقدام به تحقیقات تخصصی کرده است.
مدیر پایگاه میراث جهانی تخت جمشید در خصوص آخرین وضعیت فرونشست زمین در تخت جمشید به خبرنگار مهر گفت:در حال حاضر فرونشست زمین در اطراف مجموعه جهانی تخت جمشید، نقش رستم و برخی از روستاهای دشت مرودشت در وضعیت بحرانی قرارگرفته است.
 پدیده فرونشست ناشی از وقوع خشکسالی های پی درپی و برداشت بی رویه از منابع آب زیرزمینی است
مسعود رضایی منفرد بابیان اینکه طی چند سال گذشته فرونشست زمین در اکثر نقاط ایران ازجمله دشت مرودشت به وجود آمده، بیان کرد:این پدیده ناشی از وقوع خشکسالی های پی درپی و برداشت بی رویه از منابع آب زیرزمینی است و متأسفانه شدت این بحران به حدی است که علاوه بر آسیب به طبیعت منطقه ممکن است به زیرساخت ها و تأسیسات زیربنایی فارس نیز آسیب برساند.
وی گفت:هنوز مطالعات دقیقی در خصوص فرونشست در این محدوده صورت نگرفته تا علت اصلی مشخص و راهکارهای لازم ارائه شود.
مسعود رضایی منفرد با اشاره به اینکه در صورت ادامه روند بهره برداری بی رویه از آب های زیرزمینی ضررهای زیست محیطی و طبیعی فراوانی دارد، افزود:بحران کم آبی و خشکسالی در استان فارس به ویژه برخی از مناطق مانند دشت مرودشت موضوع مهمی در استان است که همه دستگاه ها باید برای مدیریت و رفع این بحران همکاری بیشتری داشته باشند.
رضایی منفرد بیان کرد:رسالت اصلی ما در مجموعه میراث جهانی تخت جمشید فرهنگ سازی است و سایر دستگاه های مربوطه ازجمله آب و جهاد کشاورزی باید اقداماتی در زمینه های مختلف ازجمله تغییر الگوی کشت، کنتور گذاری، عدم کاشت برنج در منطقه و پرداخت هزینه های کشت به کشاورزان را انجام دهند.
وی گفت:این فرو چاله ها می تواند برای مجموعه جهانی تخت جمشید، نقش رستم و برخی روستاهای مجاور این یادمان های تاریخی داشته باشد ازاین رو باید هرچه سریع تر تدابیر لازم اتخاذ شود.
مدیر داخلی مجموعه جهانی تخت جمشید نیز در این خصوص به خبرنگار مهر گفت:از حدود سال 87 پدیده فرونشست زمین های اطراف مجموعه جهانی تخت جمشید و نقش رستم دیده شد.
شهرام رهبر با اشاره به ترک های اطراف و حریم این دو مجموعه گفت:در حال حاضر این ترک ها گسترش پیدا کرد و با بررسی های کار شناسان زمین شناسی مشخص شد به سمت روستاهای اطراف ازجمله روستای «شول» عمق ترک ها بیشتر و دهانه ترک ها باز تر است.
رهبر در خصوص نتایج تحقیقات بیان کرد:پس از تحقیقات بخش آب شناسی دانشگاه شیراز مشخص شد ایجاد این ترک ها، براثر برداشت آب از زمین های اطراف مجموعه تخت جمشید و دشت تخت جمشید برای کشاورزی است که این پدیده درجاهای دیگر کشور نیز ممکن است وجود داشته باشد.
رهبر عنوان کرد:کار شناسان زمین شناسی بر این باور هستند که علت وجود این موضوع برداشت بی رویه آب از منابع زیرزمینی است، درحالی که درگذشته عمق چاه ها در این منطقه شش متر بوده اما هم اکنون عمق چاه های این منطقه به 290 متر رسیده است.
رهبر بابیان اینکه هم اکنون کارهایی پژوهشی در این زمینه در دشت تخت جمشید در حال انجام است اضافه کرد:مسئولان استان و کشور نسبت به این موضوع حساس و آگاه هستند که امیدواریم راهکار ها برای مدیریت بحران فرونشست زمین در این منطقه با جدیت دنبال شود.
رئیس سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی منطقه جنوب (مرکز شیراز) از فعالیت این سازمان در محدوده تخت جمشید خبرداد و به خبرنگار مهر گفت:در حال حاضر کار ساخت ایستگاه در دشت مرودشت به اتمام رسیده وGPS نیز در این محدوده نصب شده است.
طهمورث یوسفی با اشاره به اینکه دو فرکانس دقیق در این محدوده پایش شده، بیان کرد:مرحله دوم که بررسی وضعیت میزان فرونشست در این محدوده است نیز آغازشده است
وی ادامه داد:در مرحله اول تحقیقات این سازمان تصاویری در خصوص تعیین وضعیت شکاف و فرونشست شمال دشت مرودشت در محدوده تخت جمشید به دست آمده است.
رئیس سازمان زمین شناسی و اکتشافات معدنی منطقه جنوب (مرکز شیراز) به گوشه ای از تحقیقات اشاره کرد و گفت:به عنوان نمونه بررسی می شود که آیا گسل در ایجاد این ترک ها نقش داشته یا برداشت های بی رویه بوده است.
یوسفی افزوده:اگر چنانچه با به دست آمدن داده ها مشخص شد که برداشت بی رویه در ایجاد این پدیده تأثیرگذار بوده، اما نسبت به مشخص کردن درجه، عمق و گسترش آن کارهای مطالعاتی انجام می شود.
وی با اشاره به شکاف های سراسری شمال دامنه کوه رحمت (تخت جمشید) اظهار داشت:این وضعیت نگران کننده است به همین دلیل باید هرچه سریع تر اقدامات لازم انجام شود.

۱۳۹۶ مرداد ۱۲, پنجشنبه

رضاشاه پهلوی در تعارض یا تکامل جنبش مشروطیت ایران


نوشته ی : تیرداد بنکدار تهرانی
اشاره :
مقاله ای که در زیر می خوانید ، نخستین بار در مجله ی « ایرانمهر » منتشر شد . در این مقاله ، تیرداد بنکدار با بازنگری تاریخ معاصر ، نشانه هایی انکارناپذیر از همسویی کوشش های رضاشاه پهلوی با دیدگاه های روشنفکرانی چون فروغی ، مصدق ، داور ، تقی زاده و ... ارائه می کند .
در زیر مقاله ی تیرداد بنکدار را بخوانید :
جنبش مشروطیت ایران نخستین کوشش، در تاریخ ایران بود که در جهت استقرار «حاکمیت ملی» و در تقابل با سلطان مداری و استبداد فردی به پیروزی رسید.
مشروطیت آغاز مرحله نوینی در تاریخ این مرزوبوم است که در پی آن مردمان، دیگر نه به عنوان «رعایای ایران» بلکه به عنوان «ملت ایران» در نظر گرفته شدند.(۱) رشد «آگاهی ملی» علت اصلی وقوع انقلاب مشروطیت بود و تلاش در جهت پیشبرد اهداف و منافع ملی در پس همین رشد «آگاهی ملی » قرار داشت. مشروطه خواهان نیک می دانستند که جهت دستیابی به این هدف می بایست که بیش از هر چیز با مهار حاکمیت سلطانی قاجار، شالوده ی «حاکمیت ملی» را در کشور بنا نهند. روشنفکران مشروطه خواه برای ایجاد «ایرانی نوین، نیرومند و پیشرفته» - به تعبیر آبراهامیان - سه وسیله را برگزیدند که عبارت بودند از «مشروطیت، دنیویت و ناسیونالیسم … که اولی قدرت ارتجاعی سلطنت را از بین می بَرَد، دومی نفوذ سنتی روحانیون را زایل می سازد و سومی چنگال های استثمارگر امپریالیست ها را قطع می کند.» (۲) کلیه ی عقاید و آرا و همچنین اعمال و کردارهای مشروطه خواهان در این جمع بندی آبراهامیان جای می گیرد. بر اساس همین مبنا می توان بررسی نمود که سال های حکومت رضاشاه پهلوی در تقابل یا تکامل جنبش مشروطیت قرار داشته است. اما در ابتدا باید خاطرنشان کرد که جنبش مشروطیت در بعد نظری در وهله ی اول تلاشی بود در جهت نوزایی و توسعه ی فرهنگی و اجتماعی ایران که پس از همراهی با رهیافتی سیاسی یعنی «مشروطیت» و همچنین رهیافت حقوقی «قانون خواهی» – که دارای مرزهای ظریفی با یکدیگر بودند- به تحقق پیوست. پس باید پس از بررسی مولفه های مورد اشاره ی آبراهامیان، دستاوردهای دوران رضاشاه در تحقق غایت و هدف نهایی مشروطه خواهان ، یعنی توسعه و نوسازی ایران ، را نیز بسنجیم .
1.مشروطیت
به اعتقاد ماکس وبر جامعه شناس شهیر آلمانی، دموکراسی نه یک هدف بلکه صرفاً یک وسیله جهت رسیدن به هدف است ؛ هدفی که وی آن را «تحقق نظم قانونی دولت عقلانی» می داند.(۳) این دیدگاه را بی تردید مشروطه خواهان ابتدای قرن بیستم در ایران نیز داشتند. زیرا همانگونه که اشاره شد ، غایت جنبش مشروطه، توسعه و ترقی ایران بود و آزادی خواهی و مشروطه خواهی نیز رهیافتی سیاسی بود که در راستای این هدف قرار گرفت . البته این به معنای نفی اندیشه ها و کردارهای آزادی خواهانه مشروطه خواهان و ماهیت دموکراتیک جنبش مشروطیت نیست؛ بلکه تأکید براین مسئله است که مشروطه خواهان در سال های اولیه جنبش، وسیله ی دستیابی به پیشرفت و استقلال را در دموکراسی مشروطه می یافتند . اما سیر بعدی وقایع و رویدادها که ناشی از عدم آمادگی جامعه برای صیانت از دموکراسی و نظام پارلمانی و نیز کارشکنی قدرت ضدانقلاب خارجی (روسیه ی تزاری) بود، به تدریج شیرازه ی امور را از هم پاشانده و کشور روی به سوی هرج و مرج و پریشانی نهاد. وقوع جنگ جهانی اول و نقض بی طرفی ایران از سوی دول متخاصم نیز این وضعیت را تشدید کرده و کشور را در ورطه ی آشوب و گردنکشی فرو برد. تا جایی که در اواخر دهه ی ۱۲۹۰ خ/ ۱۹۱۰ م حکومت مرکزی عملاً تنها بر تهران و اطراف آن حکم می راند و هر گوشه ی کشور در زیر سلطه ی یاغیان و تجزیه طلبان و خان های محلی قرار گرفته بود. در چنین اوضاع و احوالی بود که بسیاری از نخبگان و روشنفکران ایرانی به لزوم ایجاد حکومتی متمرکز، نیرومند و کارآمد پی برده بودند. به ویژه که در پی این نابسامانی ها انگلستان در پی عملی کردن قرارداد ۱۹۱۹م/۱۲۹۸خ بود. در این شرایط دورنمایی جز استقرار یک حکومت مقتدر در کشور نمی توانست وجود داشته باشد و این ایده ای بود که اغلب سیاستمداران و حتی مدرس که بعداً مخالف استبداد رضاخانی شد، بدان باور داشته و درصدد بودند که با توسل به اسلحه و انجام کودتای مسلحانه آرامش و امنیت و استقلال کشور را باز یابند.(۴) بنابراین مخالفت های بعدی فردی مانند مدرس با رضاخان سردار سپه را باید معلول عاملی غیر از مخالفت با استبداد دانست. حتی سیدحسن تقی زاده نیز که از مشروطه خواهان و آزادی خواهان بنام بود و در سال های اولیه حکومت سردار سپه از مخالفان جدی او به شمار می رفت، پس از چندی با مشاهده ی دستاوردهای حکومت رضاشاه به جرگه ی هواداران او پیوست. علاوه بر تقی زاده دیگر کسی که در میان مخالفان سردار سپه مخالفتش مخالفتی مبتنی بر بغض یا رقابت شخصی نبود، دکتر محمد مصدق است که از منظری قانونی و مشروطه خواهی به مخالفت با او برخاست. چنان که در مخالفت با پادشاهی او ضمن برشمردن خدمات رضاخان سردار سپه خواهان باقی ماندن او در مقام نخست وزیری بود تا بر اساس قانون اساسی ملت ایران بتواند از مواهب حکومت وی بهره مند گردد. مصدق با مشروطه خواهان خوشنامی همچون مشیرالدوله، موتمن الملک، یحیی دولت آبادی و نظایر اینها در ارتباط بود که این طیف دارای برنامه های سکولار، اصلاح طلبانه و نوگرا بودند و از بیخ و بن با جریان تحت رهبری مدرس که مبتنی بر محافظه کاری سنتی و ارتباط تنگاتنگ اجتماعی و مالی با روحانیان سرشناس و احمدشاه و ولیعهدش قرار داشتند ، تفاوت داشت. (۵) به همین دلیل بود که جریان نوگرا در عین مخالفت، از دشمنی و عناد ورزیدن آنچنانی با رژیم رضاشاه اجتناب نمود. اما در شرایط آن روز جامعه ی ایران تعارض شدیدی میان دموکراسی و نهادهای بوروکراتیک نوپا پدید آمده بود. این وضعیتی است که وبر از آن به عنوان ژرف ترین انگیزه برای ایجاد تنش در نظم اجتماعی مدرن- که در ایران هنوز در مرحله ی زایش قرار داشت - یاد می کند. زیرا رشد مفاهیم انتزاعی قانونی که برای اجرای شیوه های عمل دموکراتیک ضروری است، مستلزم ایجاد شکل جدیدی از انحصار شدید- یعنی گسترش کنترل مقامات بوروکراتیک- بود و این دقیقاً مسئله ای بود که ایجاد یک بوروکراسی کارآمد و اقتدارگرا در ایران را الزامی می کرد. علاوه براین باید براین امر تاکید نمود که ماهیت دموکراتیک تنها یکی از خصلت های دولت آرمانی مشروطه خواهان بود و این دولت می بایست علاوه بر این واجد ویژگی هایی چون دیوان سالاری کارآمد، تمرکزگرایی و انسجام دهنده ی هویت ملی می بود که دولت های مشروطه هیچ یک نتوانستند چنین نقشی را ایفا نمایند ، اما دولت سردار سپه و بعدها دولت های رضاشاهی در این امور توفیق نسبی یافتند. همچنین پادشاهی رضا شاه به هیچ روی با نظام سلطانی قجر قابل قیاس نیست. حکومت رضاشاه چه در سال های نخست وزیری او (۰۴-۱۳۰۲خ/ ۲۵-۱۹۲۳م) و چه در دوره ی اول پادشاهی اش (۱۲-۱۳۰۴خ/ ۳۳-۱۹۲۵م) یک دیکتاتوری « بناپارتیستی » به سبک ایرانی بود .
به این جهت ایرانی که رضاشاه مانند «لویی بناپارت» - آنچنان که مارکس با تمسخر از او به عنوان از خارج بازگشته یاد می کند- نبود . او فردی بود که از بطن تحولات اجتماعی سر برآورده و در پیروزی خود نه متکی بر سابقه ی خانوادگی بلکه شخصیت لایق و خودساخته اش بود و به همین جهت تداعی کننده ی مرد مقتدر ایرانی به شمار می رود ؛ یعنی شخصیتی که بنابر سنت ایرانی (پس از اسلام) به عنوان فرمانروا می بایست که مسلط بر اشرافیت باشد نه برگزیده ی آن. (۷) اما رضاشاه هم مانند لویی بناپارت - که به تعبیر فریدریش انگلس قدرت سیاسی بورژواها را برای حفظ موقعیت آنها و نیز حمایت کارگران را جهت حمایت از آنان در برابر سرمایه داران کسب نمود (۸) - در پی توافق ضمنی میان گروه های منزلتی اجتماعی (۹) شهری در تقابل با گروه های ماقبل مدرنی مانند عشایر و زیاده خواهی های قدرت های بیگانه به قدرت رسید. «دیکتاتوری بناپارتیستی» نظامی است که در پی یک توافق رسمی یا غیررسمی عمومی برای صیانت و پاسداری از منافع کل یا بخشی از جامعه به قدرت می رسد و به همین جهت مبتنی بر نوعی خواست و اراده عمومی و الزاماً دارای ویژگی غیرآریستوکراتیک است. زیرا مبنای آن بر نوعی توافق فراطبقاتی است. به همین دلیل حکومت رضاشاه با نظام سلطانی قجری که متکی بر یک اشرافیت بسته قبیله ای – دیوانی بود، متفاوت است. این اساس نوین و بی سابقه حکومت پهلوی دقیقاً از پیامدهای جریان مشروطیت بود. در سال های دوره ی دوم پادشاهی رضاشاه (۲۰-۱۳۱۲خ/۴۱-۱۹۳۳م) که با حذف برخی از نخبگان مانند تیمورتاش، داور و فروغی همراه بود حکومت رضاشاه ویژگی های دوره ی اول را از دست داد و به یک سلطنت استبدادی (و نه مطلقه) مبدل شد. زیرا هنوز ظواهر قانونی سیاستگذاری (مجلس شورای ملی و هیئت وزیران) حداقل به طور ظاهری حفظ شده و هرگز با تعطیلی این نهادها بازگشتی به دوران ماقبل مشروطیت صورت نپذیرفت تا شکل نظام سیاسی مشروطه برای دورانی که زمینه های اجتماعی آن مهیا گردد، حفظ شود. به ویژه آنکه در این دوران برای نخستین بار یک نظام حقوقی عرفی و دربرگیرنده ی حقوق مدنی غیرمذهبی به کوشش علی اکبر داور در کشور شکل گرفته بود.
۲. دنیا گرایی :
دنیاگرایی یا سکولاریزه (عرفی) شدن امور از اهداف اساسی مشروطه خواهان بود که در سال های استقرار نظام مشروطه به علت ساختار به شدت محافظه کار جامعه ایران عهد قجر هرگز عمومیت نیافت. در این سال ها علی رغم اقدامات صورت گرفته توسط مشروطه خواهان رادیکال در زمینه های مختلف اجتماعی، عوامل بازدارنده ی موجود در جامعه عملاً مانع تحقق یا گسترش اصول سکولار در جامعه ی ایران گردیده بودند. اما اراده گرایی شخصی رضاشاه توانست نخبگانی مانند فروغی و داور و تیمورتاش حکمت و تقی زاده و … را که پیش از آن از ابزارهای تأثیرگذار جهت پیشبرد برنامه های خود محروم بودند ، موفق به اجرای سیاست هایشان نماید که در این مورد تمایلات صادقانه رضاشاه برای نوسازی کشور نقش مستقیمی ایفا کرد. روند دنیوی شدن امور در همه ی ابعاد حقوقی، آموزشی، اجتماعی و توسعه در این دوران به جریان افتاد. در این راستا، همانطور که گفته شد، در دوران رضاشاه دادگستری عرفی و نوین ایران شکل گرفت و به این ترتیب نظام قضایی سکولار در تکمیل «دولت» و «مجلس شورای ملی» سکولار شکل گرفت. در بعد آموزشی نیز با سکولاریزه شدن سریعی در این دوره مواجهیم . در این دوران مکتب خانه های سنتی که از علوم نوین هیچ چیز به کودکان نمی آموختند به تدریج رنگ باخته و در عوض گسترش مدارس جدید و توجه جدی به امر آموزش ابتدایی در این مدارس، ایجاد زمینه برای آموزش و تحصیل دختران، اعزام متداوم دانشجو به خارج از کشور و تأسیس دانشگاه تهران همگی از مواردی بودند که نظام آموزشی دنیوی و نوینی را به طور ریشه دار در ایران شکل دادند. این نظام آموزشی با مذهب زدایی از امر آموزش و تثبیت موقعیت زبان پارسی به عنوان تنها زبان آموزشی کشور، به تعبیر رودی ماتی تداوم بخش سیاست های متجددانه، تمرکزگرایانه و ناسیونالیستی رضاشاه بود. (۱۰) در بعد اجتماعی نیز رضاشاه با اقداماتی از قبیل تغییر لباس و کشف حجاب به شکل دهی رفتار سکولار در جامعه پرداخت ؛ هر چند که در این بعد چنان راه افراط را در پیش گرفت که اعمال وی را در بعد اجتماعی نمی توان اقداماتی سکولار در نظر داشت و باید آن را بیشتر یک اقتدارگرایی ضدسنتی دانست. اما به هر حال تلاشی بود در جهت دنیوی و امروزی نمودن ظاهر جامعه ی ایرانی . اما در بعد توسعه نیز شالوده ی توسعه ی صنعتی و زیربنایی و خدماتی کشور در دوران او ریخته شد . در کل می توان گفت که رضاشاه در تحقق بخشیدن به این آرمان مشروطیت (دنیا گرایی) به مراتب بیش از مشروطه خواهان به این آرمان واقعیت بخشید، زیرا تنها اقتدار رضاشاهی بود که می توانست بر موانع محافظه کارانه و باز دارنده جامعه آن روز ایران، فائق آید.
۳. ناسیونالیسم :
دوران حکومت رضاشاه پهلوی را باید بحق دوران تحقق بسیاری از آرمان های ناسیونالیستی مشروطه خواهان ایران دانست. سیاست های راهبردی رضاشاه جملگی در راستای افزایش قدرت ملی و ارتقای جایگاه ایران در نظام بین الملل بود. رضاشاه با عینیت بخشیدن به بسیاری از ذهنیات مشروطه خواهان، زمینه ساز ایجاد شرایط مساعد برای تکوین روند ملت سازی در ایران شد. به این ترتیب که رضاشاه با انجام اقدامات موثر و سازنده ای چون ایجاد و تقویت ارتش نوین و عشیره زدایی از نیروهای نظامی، بازوی اجرایی اهداف ملی کشور را در سطح داخلی شکل داد. کشور ایران تقریباً از قرن ششم هجری قمری (یعنی زمان سقوط خاندان آل بویه به دست ترکان سلجوقی) عرصه ی تاخت و تاز عشایر و قبایل متعدد (و اغلب ترک نژاد) گردیده بود. طی این مدت علاوه بر غلبه تدریجی شیوه ی تولید عشایری بر سایر وجوه تولید، رفته رفته - به ویژه از دوران قاجاریه - تسلط بلامنازع رهبران ایلات که از جنگاوران حرفه ای قبیله ای برخوردار بودند، بر جوامع شهری و روستایی شدت یافته بود. هر چند که اصلاحات «شاه عباس بزرگ» در قرن هفدهم میلادی مهاری بر ترک تازی جنگاوران عشایری در ایران زد، (۱۱) اما پس از سقوط شاهنشاهی صفوی و در پی آشوب های ناشی از آن، دوباره وضع به روال سابق بازگشت و در دوره ی قاجاریه نیز که برای نخستین بار سران عشایر علاوه بر کسب مناصب لشگری و محلی، به مناصب سیاسی نیز دست یافتند، تشدید گردیده بود. در چنین وضعیتی نیروهای رزمی و دفاعی ایران به علت ساختار غیرحرفه ای و غیرملی خود دارای انگیزه ای میهنی برای دفاع از کشور نبودند و تنها تعلقات ایلی و نظایر آن انگیزه های رزمی را در میان آنان شکل داده بود و در چنین وضعیتی امنیت ملی ایران همواره مورد تهدید قدرت های خارجی و گردنکشان داخلی بود. بیگانگان نیز با استفاده از این وضعیت دست به ایجاد نیروهای نظامی اختصاصی در کشور زده بودند. مشروطه خواهان با آگاهی از این موضوع، درصدد ایجاد ارتش نوین و حرفه ای برای ایران برآمدند (آرزویی که عباس میرزا ولیعهد نیز در اوایل قرن نوزدهم با ناکامی دنبال کرده بود) اما سرانجام تنها رضاخان سردار سپه در ابتدای دهه ی ۱۳۰۰خ/ ۱۹۲۰م موفق به عملی نمودن این رویای دیرینه ی میهن دوستان ایرانی گردید. به این ترتیب و با رنگ باختن عنصر عشیره ای- ترکی در نیروهای نظامی ایران، راه برای تکوین روند ملت سازی با ارتشی ملی و فرا قومی و نیز انحلال نیروهای نظامی موازی بیگانه (پلیس جنوب و فوج قزاق و گاردهای سفارتخانه های اروپایی) هموار گردید.
با این همه در دهه های اخیر، تاریخ نگاری سیاست باز، در داخل و خارج ایران، با طرح و ارائه اتهاماتی بی اساس درصدد بوده است تا رضاشاه پهلوی را- با اشاره به کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹- عامل بیگانه و در نتیجه عنصری ضدملی قلمداد کنند. اما امروز با فروکش کردن کینه ها و تنگ نظری های تاریخی در گذر زمان و وقوع رخدادهایی که بسیاری را از غفلت و تکرار کلیشه های بی محتوای شبه تاریخی بدور ساخت، مسلم گردیده که رضاخان در سال ۱۲۹۹ به هیچ روی عامل اجرای سیاست انگلستان و هیچ قدرت بیگانه ی دیگری نبود. «نیکی کدی» ، ایران شناس معتبر آمریکایی در این باره می گوید: « اسنادی که اکنون در دسترس است نشان می دهد که انگلیسیها بر طراحی کودتا یا آنچه که رهبران [کودتا] می بایست پس از به قدرت رسیدن انجام می دادند، نظارت نداشته اند… اعمال نمایندگان [محلی] انگلیس مشوق کودتا بود، بدون آنکه وزارت خارجه انگلستان در آن دخالتی داشته باشد… انگلیسیهای محلی نیز که [در حمایت از کودتا] دخالت داشتند، سناریوی کودتایی را که عملاً اتفاق افتاد، طراحی نکرده بودند.»(۱۲) کدی همچنان تأکید می کند که رضاخان به هیچ روی آلت دست انگلیسیها نبوده اما سیدضیاء احتمالاً دارای روابطی با آنها بوده است که به این ترتیب باید سیدضیاء عوام فریب را عامل اجرای مقاصد انگلیسیها دانست که بر موج قیام قزاقها سوار گشته بود و به همین دلیل رضاخان از کسانی بود که در سرنگونی کابینه سیاه او در ماههای آینده کوشش فراوان نمود. «جان فوران» استاد علوم سیاسی در دانشگاه کالیفرنیا در این باره می نویسد :
«ضیاء از وزیر جنگ خود خواست افسران انگلیسی را در فرماندهی ارتش باقی گذارد اما رضاخان از قبول این دستور سرپیچی و با همدستی شاه و دولتمردان محافظه کار توقیف شده ترتیب برکناری و تبعید سید ضیاء را در ماه مه۱۹۲۱ (خرداد ۱۳۰۰) فراهم کرد؛ (۱۳) اقدامات بعدی رضاخان ،چه در دوران نخست وزیری و چه در دوران پادشاهی ، همگی موید تمایلات و سیاستهای ضدانگلیسی اوست. رضاشاه با سرکوب شیخ خزعل مزدور انگلستان و هوادار بعدی احمدشاه در خوزستان، تلاش برای اعاده ی حاکمیت ایران بر جزایر ایرانی خلیج فارس، اتخاذ سیاست نیروی سوم که در دهه ی ۱۳۰۰خ/۱۹۲۰م معطوف به جلب ایالات متحده آمریکا و پس از مشاهده بی علاقگی این کشور (در پی توطئه های انگلستان و به ویژه واقعه ی قتل ماژور ایمبری آمریکایی در سقاخانه ی شیخ هادی تهران) در اواخر همان دهه و در زمان جمهوری وایمار روی به سوی آلمان نهاد ( و این پیش از به قدرت رسیدن نازی ها در آلمان بود.) بارها و بارها در مقابل منافع و سیاست های بریتانیا در ایران موضع گرفت. علاوه براین ها اقدام جسورانه و تحسین برانگیز رضاشاه و هیئت حاکمه آن روز ایران در تدوین قوانین مدنی و کیفری عرفی دیگر هیچ بهانه ای را برای تداوم حق قضاوت کنسولی (کاپیتولاسیون) در ایران باقی نمی گذارد و دولت ایران با اقداماتی پیگیرانه در سال ۱۳۰۶خ/۱۹۲۷م سرانجام این امتیاز حقارت بار را از همه بیگانگان سلب نمود. (۱۴) بنابراین در سیاست های خارجی رضاخان پیرو مشی ناسیونالیستی بود. در مورد کودتای سوم اسفند باید گفت که در یک برهه زمانی منافع میهن دوستان ایرانی (همانند دوران جنبش مشروطه) در تعارض با منافع انگلستان قرار نداشت. به این ترتیب که وزارت امور خارجه انگلستان در آن مقطع پس از ناکامی در تحقق بخشیدن به قرارداد ۱۹۱۹، به علت گرفتاری های مربوط به پایان جنگ جهانی اول و تقسیم غنائم در کنفرانس صلح پاریس (۱۹۲۰م/۱۲۹۹خ) هنوز موفق به تنظیم راهبردی در مورد ایران نگردیده و تنها امیدواری هایی به شخص نصرت الدوله فیروز برای انجام کودتای احتمالی توسط او داشت. اما کودتای اسفند ۱۲۹۹ که بدون تأیید و اطلاع سیاستمداران لندن صورت گرفته بود برای آنها این امکان را فراهم می ساخت که در وضعیت بحرانی آن روز قوای خود را از ایران تخلیه و در هزینه های نظامی شان صرفه جویی نمایند.
به این ترتیب بود که از جانب انگلیسی ها مخالفتی با کودتا نشده و حتی مورد تأیید آنان (پس از اجرا) واقع شد و این امر منجر به بروز یک سؤتفاهم تاریخی در اذهان برخی از ایرانیان (به ویژه در سال های بعد) گردید.
اما شاید تنها نکته ی مبهم در زمینه ی روابط ایران و انگلستان در دوران رضاشاه قرارداد نفت ۱۹۳۳ باشد. شکی نیست که این قرارداد به هیچ روی دارای شرایط مساعد و مناسب برای دولت و ملت ایران نبوده و از نقاط ضعف فراوانی برخوردار بود. اما باید این را نیز در نظر گرفت که این قرارداد در نسبت با قرارداد دارسی گامی به پیش بود و دارای شرایط مثبت و سازنده ای نیز بود. مثلاً بر اساس همین قرارداد شرکت نفت ایران و انگلستان مکلف به آموزش و اعزام دانشجویان ایرانی برای تربیت کارشناسان نفتی و کاهش تصاعدی کارشناسان خارجی گردیده بود و این خود آغازی بود برای کسب توانایی ایرانیان در زمینه کنترل ذخایر نفتی خود در آینده. قرارداد دارسی برای ایران به مثابه هیچ بود اما قرارداد ۱۹۳۳ دست کم حداقل هایی را برای ایران تأمین نمود، هرچند که شاید رضاشاه و دیپلماسی ایران در این زمینه می توانستند امتیازات بیشتر و بهتری کسب کنند، اما نباید فراموش نمود که در آن شرایط سال های میانی دو جنگ که هنوز پدیده ی استعمار در عرف بین المللی دارای جایگاه مورد پذیرش بود و همین سبب می شد که دولت انگلستان از قرارداد دارسی با لجاجت تمام دفاع کند و نیز جایگاه بالاتر انگلستان از ایران در نظام بین المللی و خطر جدی مصادره ی دارایی های خارجی ایران توسط انگلستان و از همه مهمتر فراهم نبودن هیچ زیرساختی جهت کشف، تولید و استخراج نفت در داخل کشور، قدرت مانور چندانی برای رضاشاه و دولت ایران باقی نمی گذاشت (۱۵) به هر حال رضاشاه پهلوی در زمینه ی تحقق بخشیدن به آرمان های ناسیونالیستی مشروطه خواهان در دو بعد داخلی و خارجی کارنامه ی موفق و قابل دفاعی دارد .
دوران حکومت رضاشاه پهلوی را باید بحق دوران تحقق بسیاری از آرمان های ناسیونالیستی مشروطه خواهان ایران دانست. سیاست های راهبردی رضاشاه جملگی در راستای افزایش قدرت ملی و ارتقای جایگاه ایران در نظام بین الملل بود. رضاشاه با عینیت بخشیدن به بسیاری از ذهنیات مشروطه خواهان، زمینه ساز ایجاد شرایط مساعد برای تکوین روند ملت سازی در ایران شد. به این ترتیب که رضاشاه با انجام اقدامات موثر و سازنده ای چون ایجاد و تقویت ارتش نوین و عشیره زدایی از نیروهای نظامی، بازوی اجرایی اهداف ملی کشور را در سطح داخلی شکل داد .

ارزیابی :
همانطور که گفته شد، هدف نهایی مشروطه خواهان ایرانی توسعه و نوسازی ایران بود. آرمانی که با عباس میرزا و قائم مقام فراهانی آغاز و با امیرکبیر، سپهسالار و میرزا ملکم خان و دیگران تداوم یافت و با جنبش مشروطیت راه خود را به تدریج بازیافت و در دوران رضاشاه پهلوی به تحقق رسید. در دوران رضاشاه تمامی شاخص های اجتماعی، آموزشی، اقتصادی، ارتباطی، نظامی و صنعتی رشد قابل توجه و مورد قبولی داشت. (۱۶)
همچنین در همین دوران گروه های جدید اجتماعی که لازمه ی ایجاد یک جامعه ی مدرن بودند یعنی طبقات متوسط جدید و کارگر صنعتی گسترش یافته و به قول آبراهامیان از یک قشر به یک طبقه مبدل شدند.(۱۷) این دستاوردها جملگی اهدافی بودند که رهبران و نظریه پردازان جنبش مشروطه دنبال می کردند و پس از ناکامی ایرانیان در دست یابی به این خواسته های از راه دموکراسی در اثر فراهم نبودن زیرساخت های مناسب در جامعه، اغلب سیاسیون ایرانی به لزوم ایجاد حکومت تمرکزگرای مقتدر پی بردند .
بنابر دلایل گفته شده ظهور رضاشاه پهلوی به هیچ روی مبنی بر شکست مشروطیت نبود بلکه مرحله ای تکاملی بود که جامعه را برای بهره برداری از مواهب این جنبش در سال های آینده آماده می نمود. در واقع باید گفت که مشروطیت با رضاشاه به تکامل رسید و عمل گرایی وی منجر به تحقق یافتن و عملی شدن بسیاری از ایده های مشروطه خواهان گردید. شکست مشروطیت نه در دوران رضاشاه، بلکه در وقایع سال های ۱۳۳۲ و ۱۳۵۷ رقم خورد .

پی نوشت ها:
۱- ن.ک: آفاری، ژانت؛ انقلاب مشروطه ایران؛ ترجمه رضا رضایی؛ تهران؛ چاپ اول بهار ۱۳۷۹، ص۸۲ .
۲- آبراهامیان، یرواند؛ ایران بین دو انقلاب: از مشروطه تا انقلاب اسلامی؛ مترجمان کاظم فیروزمند، حسن شمس آوری و محسن مدیرشانه چی؛ تهران: نشر مرکز، چاپ سوم ۱۳۷۹،ص۵۷
۳- گیدنز، آنتونی؛ سیاست و جامعه شناسی و نظریه اجتماعی؛ ترجمه منوچهر صبوری؛ تهران: نشرنی، چاپ سوم ۱۳۸۴، ص ۶۵و۶۳
۴- ورجاوند، پرویز؛ سیمای تاریخ و فرهنگ قزوین؛ تهران: نشرنی، چاپ اول۱۳۷۷، ص۶۵۵.
۵- ن.ک : کرونین، استفانی (گردآوری)؛ رضاشاه و شکل گیری ایران نوین؛ ترجمه ی مرتضی ثاقب فر؛ فصل چهارم: مدرس، جمهوری خواهی و به قدرت رسیدن رضاخان سردار سپه؛ وانسا مارتین؛ تهران: انتشارات جامی؛ چاپ اول۱۳۸۳،ص ۱۰۸-۱۰۶
۶- گیدنز، آنتونی؛ همان؛ ص۳۵
۷- ن.ک: همایون کاتوزیان، محمدعلی؛ استبداد، دموکراسی و نهضت ملی؛ تهران: نشر مرکز، چاپ سوم۱۳۸۰، ص ۷-۱۹
۸- مقدمه فردریش انگلس بر چاپ آلمانی ۱۸۹۱: مارکس،کارل؛ جنگ داخلی در فرانسه ۱۸۷۱؛ ترجمه باقرپرهام؛ تهران: نشر مرکز، چاپ اول۱۳۸۰، ص۲۹
۹- مفهومی که وبر در تقابل با طبقات اجتماعی مارکس ارائه می کند؛ ن.ک: گیدنز، آنتونی؛ همان، ص۸۲
۱۰- ن. ک: کرونین، استفانی؛ همان؛ فصل هفتم: آموزش و پرورش در دوران رضاشاه؛ رودی ماتی؛ ص ۲۱۴-۱۸۵
۱۱- در مورد اصلاحات شاه عباس ن ک: مقاله نگارنده در ایران مهر؛ شماره ۹و۱۰؛ ماهیت دولت صفویان چه بود؟؛‌ص۷۹
۱۲- کدی، نیکی. آر؛ ایران در دوران قاجار و برآمدن رضاخان؛ ترجمه مهدی حقیقت خواه ؛ تهران: انتشارات ققنوس، چاپ اول ۱۳۸۱،ص ۱۳۹-۱۳۵
۱۳-فوران، جان؛ مقاومت شکننده: تاریخ تحولات اجتماعی ایران از صفویه تا سالهای پس از انقلاب اسلامی؛ ترجمه احمد تدین؛ تهران: انتشارات رسانه، چاپ چهارم ۱۳۸۲، ص۳۰۳
۱۴- در این باره ن ک: کرونین، استفانی؛ همان؛ فصل پنجم: الغای قرارداد کاپیتولاسیون توسط رضاشاه؛ مایکل زیرنسکی
۱۵- ن ک: ذوقی، ایرج؛ مسائل سیاسی اقتصادی نفت ایران؛ تهران: انتشارات پاژنگ، چاپ دوم پاییز۱۳۷۲، ص ۱۵۰-۱۲۱
۱۶- ن ک: آبراهامیان، یرواند؛ همان؛ ص ۱۳۶-۱۳۲
۱۷- همان؛ ص۱۳۳

۱۳۹۶ مرداد ۶, جمعه

28 مرداد , روز رستاخیزملی !


روزهای داغ امرداد (سه روز 25 تا 28 امرداد) در راه است، وظيفه ملی خويش میداند بار ديگر روشنگری مستندی به مناسبت اين روز ها در اختيار شما بگذارد.

روشن و معلوم شده است اسنادی که دولت آمريکا (سيا) میگويد بتازگی منتشر کرده و بالغ بر 1000 برگ است چيز تازه ای ندارد. همه آن هزار و اندی برگ بصورت کتاب های گوناگون، وب سايت ها و نشريه های نوشتاری تکرار شده است. مگر دو مورد که نشان میدهد انگلستان در پيش از 25 امرداد و حتا همان شب در پی آن بوده است تا کودتایی عليه شاه و مصدق همزمان انجام بدهد که به دلايل ملی نافرجام میماند. اين مورد هم اگر اشتباه نکنم در يک يا دو کتاب در گذشته بصورت گذرا آمده است و اين دو مورد هم از نظر اين نگارنده موارد تازه ای نميتواند باشد.

تنها دليل انتشار اين اسناد برای بار چندم میتواند پنهانکاری و همصدایی بارژيم اصلاح طلبان اسلامی در ايران باشد و به منظور مشغول کردن مردم به موضوعی سوای معامله های سياسی پشت پرده.
 اينکه دولت انگليس  64 سال است؛ هرروز به همراه حزب توده و جبهه ملی وبرخی اعوان و انصارش، به طبل کودتا بودن 28 امرداد میکوبد برای پنهان کردن نقشه شيطانی اش میباشد. همانطور که در مورد 16 آذر که مردم به بازگشایی سفارت انگليس اعتراض داشته اند و انگلستان برای پنهان کردن اعتراض مردم، موضوع را با همکاری برخی از استادان وابسته به حزب توده به دانشگاه میکشند و آن بلبشو را راه میاندازند و با تعطيل کردن بیموقع و بيرون راندن دانشجويان جوی بوجود می آورند تا بتوانند موضوع اعتراض مردم به باز گشایی سفارت انگلستان را سرپوش بگذارند و موضوع را به مسخره ترين وضعيتی به ورود ريچارد نيکسون مربوط میکنند- سفر نيکسون در همان روز 16 آذر نبود.

در اسناد تازه بيرون آمده چندين و چند برگ سفيد وجود دارد که مشکوک است و راز هایی در آن پنهان میباشد و هنوز سيا و دولت آمريکا حاضر به افشای آن نيست.

در گزارش آقای لوی هندرسون سفير وقت آمريکا در ايران به تاريخ 30 سپتامبر 1951 آمده است: «شاه تاکيد کرد احساسات ملی عليه انگليس برانگيخته شده... در مورد نفت احساسات ملی عليه انگلستان تهييج شده و اين احساسات را عوامفريبان شعله ورتر ساخته اند و هرقدر بخواهم قاطع وقوی باشم نمی توانم برخلاف قانون اساسی و برضد جريان نيرومند احساسات ملی حرکت کنم...»

گويا انگليس با همکاری با حزب توده و با درگير کردن «سرتيپ محمود امينی» که در آن زمان به طور مرموزی به رياست ژاندارمری دولت مصدق رسيده بود و برادر وزير دربار بود؛ در پی راه اندازی کودتاییهمزمان برعليه دولت مصدق و حکومت شاه بود تا هم شاه محمد رضا پهلوی و هم مصدق را کنار زده و برادر ناتنی شاه (شاپور عبدالرضا پهلوی) را به سلطنت برساند. 

در اين جريان نام شخص ديگری که باعث لو رفتن نقشه کودتای نا فرجام شب 25 امرداد میشود (همان شبی که فرمان شاه مبنی بر عزل مصدق به درخانه او برده میشود و مصدق که گويا از کودتای پنهانی آگاه بوده میخواهد ضرب شصت نشان بدهد و سرهنگ نصيری را دستگير وزندانی میکند که خود نوعی کودتا عليه نظام پادشاهی وقت است) در اسناد جلب توجه میکند.

شخصی که با انگليسی ها ساخته و قصد خيانت دارد؛ سرهنگ اميرهوشنگ (قدرت الله) نادری نام دارد که يک افسر توده ای بوده و معلوم نيست به چه ترتيبی رييس اداره آگاهی شهربانی شده بود. نام سرهنگ قدرت الله نادری 9 روز پس از سقوط دولت مصدق در روز 28 آگوست 1953 برابر با 6 شهريور 1332، در نشستی که در آمريکا برگزار شده و کرميت روزولت و ويلبر و ديگر مقام های سيا  به منظور ارزيابی پروژه تی پی آژاکس حضور داشته اند افشا شده است. بنابراين آمريکا هم از موضوع کودتای طراحی شده انگليس عليه ايران «شاه و مصدق» با خبر بوده است. و چون شاهد شکست کودتا بوده فوری توسط لوی هندرسون به کرميت روزولت دستور میدهند ايران را ترک کند. روز 28 امرداد روزولت در ايران نبود.

نام اميرهوشنگ (قدرت الله) نادری، رييس اداره آگاهی شهربانی در ماجرای قتل سرتيپ محمود افشار توس رييس کل شهربانی در دوم ارديبهشت 1332 مطرح شده بود. به روايت نوشته دکتر مظفر بقایی سرهنگ نادری عضو حزب توده بود و پيش از آنکه به طور مرموزی به ريايست اداره آگاهی شهربانی برسد شش ماه در کرمان در زندان بوده است. نادری از افسران ناسيوناليست!! توده ای، طرفدار مصدق بود، به ترتيبی که قتل محمود افشار توس را تدارک میبينند تا به طرز مرموزی قدرت الله نادری به رياست آگاهی شهربانی برسد. بنابراين طبق اين اسناد مصدق و سرهنگ نادری و مسلما سرهنگ متين دفتری از جريان بقتل  رساندن افشارتوس بی خبر نيستند.

در اسناد تازه منتشر شده سندی يا نوشته ای که اشاره ای به قتل سرتيپ افشار توس بکند وجود ندارد. ولی میدانيم سفارت آمريکا در ايران در آن ماه ها ده ها گزارش و تلگرام به واشنگتن فرستاده است.

در اسناد تازه، گزارش مفصلی از کرميت روزولت رهبر عمليات ناکام سيا در تهران ديده میشود که مصدق را به تقلب و مهندسی انتخابات دوره هفدهم مجلس شورایملی متهم کرده و مصدق را يک بی قانون و شارلاتان معرفی میکند. میدانيم که دکتر محمد علی موحد هم که اخلاص و ارادتی به مصدق داشته انتخابات دوره هفدهم را «ابرِبلا» يا نا مبارک و بزرگترين اشتباه مصدق و آن کار را نا معقول خوانده و نوشته است اين کار «عجز و شکنندگی دکتر مصدق را نشان داد».

کادر فعال وتلاشگر حزب توده بابک اميرخسروی از مخالفان سرسخت نظام پادشاهی که از آن دوران مانده است، گويا وجدانش بيدار شده و به ندای پوزش خواهی خود پاسخ داده و می گويد: «در روز 28 امرداد طرح کودتایی به قصد سرنگون ساختن دولت محمد مصدق برنامه ريزی نشده بود. تصور يک کودتای دوم به جانشينی برای جبران شکست کودتای 25 امرداد با داده های معتبر نمیخواند و نه با امکانات و وضع آشفته و از هم گسيخته آنروز ايران و دشمنان نهضت ملی ايران جور در می آمد». همانطور که ملاحظه میشود او از «کودتای دوم» سخن میراند و بنابراين روشن میشود او هم از کودتایی که انگلستان در نظر داشته تا عليه مصدق و شاه (عليه ايران) انجام بدهد خبر داشته است.

اين مورد را افسر توده ای ديگری بنام سرگرد فريدون آذرنور هم تاييد کرده است.

اين گفته ها از سوی آدم های توده ای که سرسختانه با نظام پادشاهی مبارزه میکردند و کينه خصوصی ويژه ای نسبت به «محمد رضا شاه پهلوی» داشته اند يک سند تاريخی معتبر به دروغ هایی است که در باره 28 امرداد رديف شده است.  اين گفته های مستند از زبان کسانی که امروز زنده هستند نشان میدهد آنچه در باره کودتا نبودن 28 امرداد گفته ونوشته شده است همگی درست بوده و ادعای برخی از مغز شسته های وابسته به طرح انگليسی در حد موهوم يک کودتا باقی میماند و روسياهی به ذغال.

اين مورد نياز به پژوهش دوباره ندارد زيرا با داده های امروز و با نگاهی ژرف به قانون اساسی و حق قانونیکه پادشاه در عزل مصدق داشته (طبق قانون اساسی شاه نخست وزير را انتخاب میکند، نخست وزير با رای مردم انتخاب نمیشود) و سندی که خود مصدق در کتابش و ديگران مانند دکتر مظفر بقایی وديگران و فرزند آيت الله کاشانی در باره رخداد امرداد سال 1332 میدهند نشان میدهد تمام هياهوی کودتا بودن 28 امرداد جز هياهو برای هيچ نبوده است.  

احمد زيرک زاده از رهبران حزب ايران، جبهه ملی و از همراهان بسيار نزديک دکتر مصدق که تا آخرين لحظه ها در کنار مصدق بوده است، اطلاعات تازه و ارزشمندی در باره نقش مصدق و رخداد 28 امرداد داده است که نشان میدهد مصدق يک شخصيت بسيار ضعيف و بی ظرفيت  بوده. وی همچنين از دادن نسبت «خيانت» به مصدق وياران نزديکش مانند آيت الله کاشانی، حسين مکی، مظفر بقایی، ابوالحسن حايری زاده و ديگران ابایی بخود راه نمیدهد.

زيرک زاده میگويد: «... نسبت خائن به وطن بدون ارائه سندی محکم به ديگری دادن، ظالمانه و حتا دور از انسانيت است... تا آنجا که من میدانم هيچکدام از اين آقايان در صدد جمع آوری مال نبوده اند وآنچه از آنها باقی مانده، ثروتی نيست که برای آن کسی به وطن خود خيانت کند». البته او با اين جمله میخواهد بگويد اين آدم ها بخاطر مال به کشور خيانت نکرده اند منظور ديگری بوده است که به آن مقصود نرسيده اند و دليل آن هم رستاخيز مردم و هوشياری به موقع مردم در بزنگاه تاريخ بوده است. چون خود مصدق قصد داشته پادشاهی را به خاندان قاجار برگرداند نيت کسانی که در کنار مصدق بوده اند و پس از شکست مصدق اورا تنها میگذارند هم گرد آوری مال نبوده و کسب جاه و مقام را در نظر داشته اند.

آنچه امروز بسيار روشن و بدون شک و ترديد است تمايل انگليس به ادامه سلطه واستثمار خود بر ايران و حفظ منابع نفت و نگرانی بيمارگونه آنان از دست يافتن روس ها و آمريکایی ها بر منابع نفتی و منابع سرشار و موقعيت سوق الجيشی و استراتژيکی ايران میباشد. البته نگرانی هایی که انگليس در مقابل نفوذ حزب توده و روس های کومونيست در زير جلد آمريکا برانگيخته بود آمريکا را از استيلای روس کومونيست به هراس انداخته بود. همين مسئله مردم ايران را هم سخت به هراس انداخته بود و کابوس های وحشتناک قتل عام هایی شبيه آنچه استالين در روسيه راه انداخته بود جلوی چشمان مردم بود.  ولی انگليس از نفوذ روس نگران نبود، نگران از دست دادن موقعيت خودش بود. تاريخ نشان داده، از آن هنگام که، آمريکا قدرت گرفته است، انگليس هرجا که منافع خودرا در خطر ديده بجای استفاده از نيروی نظامی ونام انگلستان، آمريکا را به جلو جبهه فرستاده. جنگ نخست بين المللی و جنگ جهانی دوم و ويت نام و حتا موضوع ملی شدن نفت و آوردن خمينی همگی به پای آمريکا نوشته شده است. همه اين ها حاصل نيرنگ های انگليس و تفاهم آمريکا با انگليس بوده است. فشاری که انگليس به آمريکا آورد پای آمريکا در حمله به صدام حسين (عراق) باز شد.

البته مصدق با اشتباه هایی که کرد يک بحران اقتصادی-سياسی-اجتماعی چند ساله ای را به موج های بسيار سهمگينی مبدل کرده بود که دولت اورا در خود بلعيد و کسانی مانند خليل ملکی را بر آن داشت تا به او بگويد: «آقای دکتر مصدق! اين راهی که شما میرويد به جهنم است!» ويا دکتر محمد علی موحد را  برآن دارد که بگويد: «حتا اگر رویداد 28 امرداد 32 هم نمی بود، دولت مصدق محکوم به شکست و سقوط بود».

گرچه آن زمان هنوز فرهنگ سياسی ايران مانند امروز توسعه فراگير نداشت و وسايل ارتباط جمعی فراهم نبود ولی مردم منافع درازمدت ملی خودرا قربانی اشتباه های مصدق نکردند و مصالح کوتاه مدتی را که مصدق وعده میداد را ناديده گرفته و از هراسی که با بر روی کار آمدن حزب توده در سلول های مردم ريشه دوانده بود، و با نگاهی آگاه در عين نا بالغی جامعه سياسی با ارتشی بيدار ايران را از ورطه سقوط به دامن بيگانه (کومونيسم) نجات دادند. درست برعکس آنچه در روز های شورش سال 1979 عمل شد. اين همان کاری بود که انگليس در سال 1953 تدارک ديده بود ولی هوشياری مردم و ارتش مانع شد زيرا آنروز ترس از «کومونيسم» بود ولی در سال 1979 انگليس خودرا پنهان کرده بود و ترسی هم از آمريکا نبود زيرا نقشه بيرون راندن آمريکا از منطقه خاورميانه هم با گروگانگيری کشيده شده بود.

در بزنگاه تاريخ و کنش ها و واکنش های سياسی چيزی که بسيار غريب و عجيب می نمايد سردر گمی مردم و چالش های سياسی است که درهنگامه آشفته بازار سال 1953 توسط عوامل حزب توده، جبهه ملی و انگلستان فراهم میشود. اصولا نهضت ملی که پيش از نهضت ملی شدن نفت در ايران بوجود آمده بود (1951 و اظهارات شاهنشاه به لوی هندرسون)، انگليس را نگران میکرد ولی میدانست نهضت ملی شدن نفت  موجب منافع انگليس و سد راه وارد شدن آمريکا و روسيه به بازار نفت ايران خواهد شد ولی چون سودای نگرانی انگليس از وارد شدن آمريکا به بازار نفت وسياست در ايران هنوز در سر آمريکا بود طرح کردن مسئله کودتا و نسبت دادن آن به رستاخيز راستين مردم چنان امروز روشن شده است که ديگر نيازی به بيرون کشيدن اسنادی تازه ندارد.

مصدق که چند روز پيش از دريافت حکم عزل خود مجلس را منحل کرده و خودرا ساقط کرده بود، نتوانست در 28 امرداد در کنار مردم باشد. او خود هرگز رويداد 28 امرداد را يک کودتا نناميده است بلکه همواره راديو بی بی سی ويا عوامل انگليسی آنرا به دهان حزب توده و جبهه ملی انداخته اند.  

در پی لو رفتن و شکست کودتایی که انگليس پیگير بود تا در 25 امرداد با همکاری افسران حزب توده رخ بدهد سه روز داغی تا روز 28 امرداد، در تابستان سال 1953 را رقم زده است. جنبش حيرت انگيز مردم و حرکت جانانه ارتش با رهبری تيمسار فضل الله زاهدی، همکاری وطن دوستان وفاداری مانند فرزند برومند تيمسار زاهدی، آقای اردشير زاهدی، و پيوستگی مردم سقوط مصدق که ديگر در مقام نخست وزير نبود و همچنين پشتيبانی انگليس را با اشتباه های خود باخته بود چنان آسان کرد که هم طرفداران شاه، هم طرفداران مصدق و هم انگليس و هم آمريکا همه را شگفت زده کرد.  

همه آن اسناد که بنظر اين نگارنده در گذشته مورد مصرف حزب توده، جبهه ملی و اعوان انصارشان بوده، میخواهد توطئه ای که انگليس با همکاری حزب توده و جبهه ملی و برخی عوامل وابسته به انگلستان راه انداخته بود را کتمان و پنهان کند. اين موضوع  درکتاب های گوناگون و در سايت 1400 سال و رسانه های ديگر هم بخوبی نشان داده شده؛ که رويداد سه روز بين 25 تا 28 امرداد کودتا نبوده بلکه يک کار ملی ميهنی مردمی بوده است. اين  که میخواهند موضوع 28 امرداد را به آمريکا و سيا نسبت داده و 28 امرداد رايک کودتا نشان بدهند تنها به اين دليل است که میخواهند توطئه ای که در آن پشت با همکاری برادر وزير دربار سرتيپ محمود امينی و سرهنگ قدرت الله نادری (افسر حزب توده) براه افتاده بود و هردو، دولت و شاه محمد رضا پهلوی را (همزمان) ساقط و والاحضرت شاهپور عبدالرضا پهلوی برادر ناتنی شاه را   به سرکار آورند را پنهان کنند.

اگر میبينيم سروصدای زيادی اين دسته در باره اسناد تازه انتشار نمیکنند نگران اين بخش از نوشته ها هستند. ديگر گند بی مصرف بودن ادعای موهوم بالا زده و جای شکی هم باقی نگذاشته.

ح-ک

 از ایمیلهای رسیده .