۱۳۹۴ شهریور ۹, دوشنبه

شريف امامــی و عصبانيتش در باره « کتاب فراماسیونـی اسماعيل رايين »

نهیب پادشاه فقیدایران و ساواک به فراماسونها 

پس از آنکه در سالهای پایانی دهه چهل خورشیدی ، ساواک اطلاعات جامع و وسیعی را در مورد جزئیات تشکیلات فراماسونری در ایران در اختیار اسماعیل رائین قرار داد و وی نیز این مجموعه اطلاعات را به صورت یک مجموعه کتاب چندجلدی منتشر نمود ، ضربه سختی به اعتبار افراد و جریانهای مرتبط با فراماسونری در ایران وارد شد که حتی دستمایه تصفیه حسابهای شخصی و گروهی این جریان با ساواک در وقایع منتهی به آخرین سال حکومت شاهنشاهی نیز قرار گرفت.
نکته شایان ذکر در مورد فراماسونها این است که بسیاری از اشخاصی که در لژهای مختلف فراماسونری عضویت داشتند ، لزوما وابسته به بیگانه یا جاسوس نبودند بلکه عضویت در این سیستم را به نوعی نردبان ترقی خود در سلسله مراتب اداری و مدیریتی کشور تلقی کرده و لذا به عضویت این لژها در می آمدند.
فرد مشهوری که گرداننده تشکیلات فراماسونری در ایران شناخته میشد ، کسی نبود جز جعفر شریف امامی که دو دوره نخست وزیر شد و سالهای متمادی نیز ریاست مجلس سنا را به عهده داشت. این موضوع اما نه از چشمان شاه پنهان بود و نه از نظارت دائمی ساواک. ظاهرا به همین خاطر نیز  شاه سعی میکرد این اشخاص را به جای منزوی ساختن ، تحت بیشترین کنترل در مناصب حکومتی حفظ کند.
نمونه ای از دیدگاه شاه نسبت به شریف امامی ؛
در دوره اول نخست وزیری شریف امامی در سال 1339 ، وی کمیته ای  در نخست وزیری تشکیل داده بود به نام "کمیته طرح و فکر" برای اصلاحات و مبارزه با فساد . این کمیته با سقوط دولت شریف امامی تعطیل شد و بعدها دولت امینی و علم روی کار آمدند. پرویز ثابتی از تیمسار پاکروان رئیس وقت ساواک در زمان علم نقل میکند ؛ 
"
 پاکروان : "به اعلیحضرت عرض کردم اگر اجازه بدهند کمیته ای نظیر کمیته طرح و فکر زمان شریف امامی دوباره تشکیل و تعدادی از رجال ملی و خوشفکر و خوشنام کشور عضو آن باشند و مسائل اساسی مملکت در این کمیته مطرح شود" اعلیحضرت پرسیدند" رجل ملی مثل کی ؟ " و من عرض کردم : "شریف امامی" ناگهان شاه با حالت برافروخته گفت : "این جاسوس پدرسوخته از کی رجل ملی شده ؟" "(1)

حال بنگرید به یک سند ساواک به تاریخ 48/4/8 که روایتگر یک شرفیابی شریف امامی است که طی آن شریف امامی به شدت نسبت به انتشار کتاب فراماسونری به شاه اعتراض و ساواک را متهم کرده ولی شاه کوچکترین اهمیتی به سخنان شریف امامی نمیدهد.


سند دوم  به تاریخ 48/4/22 مربوط است به روایت ساواک از واکنشها نسبت به انتشار اسامی فراماسونها : 



سند سوم مربوط است به روایت ساواک به تاریخ 48/7/12 از رسیدن فراماسونهای مجلس شورای ملی به ریاست اکثر کمیسیونهای مجلس و هشدار نسبت به انعکاس بد آن در بین دیگر نمایندگان غیرفراماسون :




سند چهارم مربوط است به عملیات تعقیب و مراقبت ساواک از یک فراماسون وابسته به تشکیلات گراند اوریون فرانسه ، از لحظه ورودش به ایران : 



آنچه در نهایت در دوران دولت دوم شریف امامی در سال 57 رخ داد ، میتواند نتیجه انتقامگیری باند شریف امامی از رجال پیشین و ساواک باشد . وقایعی نظیر کارشکنی در رسیدگی به پرونده عوامل فاجعه سینما رکس آبادان که توسط ساواک شناسایی شده بودند و دخالت روحانیون در آن محرز شده بود، بازداشت برخی از فعالان اقتصادی ، رجال سیاسی و نظامی پیشین نظیر تیمسار نصیری و با ادامه همان روند در دولت بعدی هویدا و نیز فلج کردن ساواک با همکاری تیمسار مقدم از طریق تعویض تمام روسای ادارات ساواک و مهمترین آنها اداره سوم (امنیت داخلی) یعنی آقای پرویز ثابتی در تاریخ 3 آبان 57 ، آزادی بیش از 3 هزار تروریست و همکاران سازمانهای تروریستی از زندان تحت عنوان آزادی زندانیان سیاسی ، برداشتن کنترل مرزهای هوایی ، که زمینه ساز ورود تروریستها از خارج ، ترورها و شورشهای متعدد و سرانجام شرکت همین افراد تعلیم دیده در عملیات مسلحانه کودتای 22 بهمن 57 در حمله به مراکز نظامی و دولتی گردید.
اینجاست که اهمیت دستگاه امنیتی و به خصوص سازمان هوشمندی چون ساواک مشخص میشود . چراکه تنها به واسطه فلج کردن و اضمحلال این سازمان بود که بیگانه توانست طرحهای شورش و کودتایش را با یافتن چند خائن ، عملی کند.


م.ر.رضا
امرداد ماه 2574



(1)       "در دامگه حادثه"، گفتگو با پرویز ثابتی (گفتگو از عرفان قانعی فرد)،  لس آنجلس : شرکت کتاب ، 2012 ، صص 80 و 81
از ایمیلهای دریافتی .

۱۳۹۴ مرداد ۲۵, یکشنبه

یاغی گری و کودتای محمد مصدق علیه حکومت قانونی کشور .


خور از خورشید رویت شرم دارد
مه نو ز ابرویت آزرم دارد
به شهر و کوه و صحرا هر که بینی
زبان دل به ذکرت گرم دارد
 Inline image 1


وقتی مصدق در چهارچوب اهداف خود که می خواست به بهانه ی ملی شدن نفت، پادشاهی پهلوی را بر اندازد، دست به ترفندهای غیر قانونی مختلف زد
که آخرینشان چاپ محرمانه اسکناس و برگزاری غیر قانونی رفرندام برای انحلال مجلیسین بود.

اما علیرغم هشدار دوستانه و خیرخواهانه ی دوستان مصدق نسبت به غیر قانونی بودن رفراندم، او به عمل غیر قانونی اش اصرار ورزید و با اجرا گذاشتن رفراندم غیر قانونی، مجلسین را منحل کرد. و وقتی نتیجه ی رفراندم را به اطلاع شاه رسانید تا فرمان انتخابات را صادر کنند.

شاه این عمل او را غیر قانونی دانست و حکم بر عزلش داد.

اما او به فرمان شاه تمکین نکرد و آورنده حکم را دستگیر کرد و از دستور قانونی شاه سرپیچی و یاغی گری را پیشه کرد.

فردای این سرپیچی و یاغی گری دستور داد تا مجسمه های رضا شاه را پایین بیاورند.

دکتر سنجاجی می گوید:
نزد ایشان (دکتر مصدق) بودم و ایشان دستوری به من دادند که بروید و با احزاب صحبت کنید و مجسمه ها را پایین بیاورید. بنده به حزب ایران رفتم. به خلیل ملکی تلفن کردم که او آمد. به حزب مردم ایران و پان ایرانیستها و بعضی از بازاریها تلفن کردم که آنها هم آمدند و عده ای را برای اجرای آن امر فرستادم . . . ولی باید انصاف بدهم که خلیل ملکی گفت:

این کار درستی نیست. خود من هم شب به مصدق گفتم که این کار درستی نبود. . . "

اما مصدق السلطنه به همین هم قانع نشد و تصمیم گرفت ماهیت ضد پادشاهی پهلوی خودش را هر چه بیشتر در پیشگاه تاریخ و ملت ایران عیان تر کند.

برگزاری رفراندمی دیگر
موحد می نویسید:
مصدق پیش از ملاقات با هندرسن (سفير آمريکا در تهران) بر آن بود که به تشکیل شورای سلطنت اکتفا کند . . .پس از گفتگو با هندرسن نظر مصدق عوض شد و تصمیم بر آن گرفت که کار را یکسره کند و مسئله عزل محمد رضا شاه و انقراض سلطنت خاندان پهلوی را از راه رفراندم به اتمام رساند."

حال با این توضیحات کوتاه اجازه داریم با صراحت بگوییم که مصدق در 25 امرداد ماه سال 32 کودتا کرد و یاغی گری را پیش گرفت؟

و اجازه داریم با صراحت بنویسیم که مصدق می خواست سلطنت پهلوی را براندازد و ملی کردن نفت بهانه ای بیش نبوده است؟
امضا . محفوظ