مرسی آقای مصدق؟
۱۴۰۱ شهریور ۱۹, شنبه
راز بقای بریتانیا و راز فنای ما / احمدرضا بهارلو
۱۴۰۱ شهریور ۱۳, یکشنبه
تلاش دولت بایدن برای نجات رژیم متزلزل ایران / بابک امامیان
در حالی که رژیم ایران در متزلزلترین وضعیت خود قرار دارد، دولت بایدن بهدنبال نجات جمهوری اسلامی است. بایدن به تهران اجازه داد تا در طول ده سال آینده به هزار میلیارد دلار منابع مالی دسترسی داشته باشد.
در صورتی که آمریکا به توافق سال 2015 موسوم به «برجام» بازگردد، دولت بایدن از رژیم ایران در برابر هرگونه اقدام نظامی، از جمله از سوی اسرائیل محافظت خواهد کرد.
یکی از راهبردهای عجیب دولت بایدن در این زمینه نیز هنگامی بود که مذاکرات بین ایران و آمریکا در سال 2021، با کاهش برخی تحریمها علیه تهران و حذف گزینه نظامی علیه این کشور آغاز شد.
دولت بایدن در مقابل این عقبنشینیها چه امتیازی را به دست خواهد آورد؟
رژیم ایران با وجود اینکه تهدید بزرگی علیه امنیت جهانی است، اما یک قدرت بزرگ نیست. جمهوری اسلامی تنها یک رژیم تبهکار است.
دولت بایدن به اشتباه ایران را یک قدرت بزرگ، حتی قویتر از روسیه میپندارد.
رژیم ایران خود با چهار تهدید بزرگ مواجه است. این چهار تهدید عبارتاند از: فروپاشی اقتصادی، ابرتورم، درگیریهای داخلی بر سر منابع مالی و درگیریهای داخلی برای تعیین رهبر آینده این کشور.
درگیریهای داخلی برای کنترل منصب رهبری بزرگترین تهدید علیه بقای رژیم ایران است.
علی خامنهای به عنوان رهبر جمهوری اسلامی، بیشترین میزان قدرت را از آن خود کرده و در نهایت به قدرت مطلق این کشور تبدیل شده است.
«جمهوری اسلامی» به نهادی برای خدمتگذاری به رهبر این کشور تبدیل شده و بدین ترتیب، این منصب برای جایگزینهای احتمالی خامنهای، جذابیت بیشتری پیدا کرده است.
عدهای نیز اقداماتی را صورت میدهند تا مجتبی خامنهای را در چارچوب ارث رسیده از پدر، به عنوان جایگزین علی خامنهای تعیین کنند
حامیان و طرفداران مجتبی خامنهای در ایران، هرگونه اقدام علیه رهبری او در آینده را، بهعنوان بزرگترین تهدید علیه بقای جمهوری اسلامی میبینند
به بیان دیگر، انتخاب او به عنوان وارث خامنهای برای منصب رهبری، از بقای پدر او به عنوان رهبر ایران نیز مهمتر است.
گروههای لابیگری ایران در غرب بهدنبال این هستند تا حامیانی از کشورهای خارجی برای مجتبی خامنهای پیدا کنند.
آنها حساسیت چنین وضعیتی را با وضعیت آرشیدوک فرانتس فردیناند، وارث تاج و تخت پادشاهی اتریش در سال 1914 مقایسه میکنند. ترور فرانتس فردیناند به آغاز جنگ جهانی اول انجامید.
توافق هستهای سال 2015 میان ایران و آمریکا، از ابتدا و از لحاظ نظارتی و اجرایی، توافق ضعیفی بود، اما ایران در مذاکرات سال 2021، خواستههای اضافه دیگری را مطرح کرده است.
تهران از واشینگتن میخواهد تا درباره پرونده آثار اورانیوم کشفشده در مراکز هستهای اعلامنشده ایران، صرفنظر کند.
ایران همچنین خواستار لغو تحریمها علیه شرکتهای تجاری مرتبط با سپاه پاسداران است.
عدم ایجاد محدودیت بر درآمدهای ناشی از صادرات نفت و یا دارییهای مسدودشده ایران و همچنین رفع تحریمها علیه رهبران جمهوری اسلامی از دیگر درخواستهای اضافه تهران در این مذاکرات بوده است.
بر همین مبنا، توافق جدید از توافق اولیه در سال 2015 ضعیفتر خواهد بود.
نقش ایران در جنگ اوکراین
کرملین تصور میکرد که جنگ اوکراین، برای روسیه آسان خواهد بود و کشورهای غربی نیز گمان میکردند که تحریمها روسیه را نابود خواهد کرد، اما هر دو طرف اشتباه میکردند.
روسیه بهترین تجهیزات جنگی و سربازان خود را دور از جنگ اوکراین نگهداشته تا در صورت قصد ناتو برای حمله، از آن استفاده کند.
راهبرد مسکو این است که جنگ اوکراین را تا جایی که ممکن است، کمهزینه نگهدارد. از همین رو بهدنبال خرید تجهیزات نظامی از ایران است.
خاطرات «عملیات بارباروسا» در ذهن اعضای مجلس قانونگذار روسیه، «دوما» هنوز زنده است.
نیروهای آلمان نازی در جریان جنگ جهانی دوم، عملیاتی را با نام «بارباروسا» برای اشغال روسیه انجام دادند.
قانونگذاران روسی نگراناند که سیاستمداران غربی ممکن است دست به اقدام مشابهی بزنند.
همانگونه که بوریس جانسون، نخستوزیر پیشین بریتانیا منصب خود را از دست داد، این واقعه میتواند در سایر کشورها نیز تکرار شده و در نتیجه بیثباتی بیشتری در جهان حاکم شود.
۱۴۰۱ مرداد ۱۳, پنجشنبه
پیام شهبانو فرح پهلوی بمناسبت فرار رسیدن 14 امرداد ماه سالروز انقلاب مشروطیت
۱۴۰۱ مرداد ۱۰, دوشنبه
با سپاس از نویسنده کتاب ( تاریخ عرب )
Farhad Nassirkhani
۱۴۰۱ تیر ۲۳, پنجشنبه
جایگاه زن در ایران باستان
۱۴۰۱ تیر ۸, چهارشنبه
جبهه ملی خود متهم در جنایات جمهوری اسلامی است / ماهان ایرانی
در نامه خود خطاب به شاهزاده رضاپهلوی؛ اکثریت مردم در سال۵۷ را انقلابیون ۵۷ تی خطاب کرده اید. که البته این موضوع عاری از حقیقت است. اکثریت مردم در سال ۵۷ به نوعی اکثریت خاموش بودند. اگر منظورتان روزهای پایانی سال ۵۷ و استقبال از خمینی در بهمن ۵۷ است که این موضوع در واپسین روزهای حکومت پهلوی و به سبب هیجانات کاذب شکل گرفته در آن روزها بوده است. حقیقت این است نسل انقلابیون ۵۷ تی جمعی جوانان هیجان زده بودند که در دام اطلاعات غلط امثال اعضای جبهه ملی گرفتار بودند. بر کسی پوشیده نیست که اخبار کذب از وقایع ۵۷ که در روزنامه های غربی به چاپ می رسید و توسط بی بی سی فارسی بازگو میشد بی تردید توسط گروه هایی مثل جبهه ملی و امثالهم انتقال می یافت. باید یطور شفاف تصریح کنم که متاسفانه نه هیچ وقت شجاعت اخلاقی داشتید که جنایات حکومت در ابتدای شکل گیری را محکوم کرده و اعلام موضع کنید و نه شجاعت آن را دارید که بر اشتباهات خود در شکل گیری جمهوری اسلامی اعتراف کنید.
دولت بازرگان که به نوعی نماینده ملی گراها بود و برخی از اعضای جبهه ملی نیز در کابینه وی مشارکت داشتند تا زمان استعفا در مورد هیچ یک از اعدامهای وحشیانه سال های ۵۷ و ۵۸ و غارت و چپاول اموال مردم بی گناه در آن سالها نه تنها اعلام موضع نکرد بلکه با ادامه دادن در دستگاه حاکمیت به نوعی تایید کننده آن بود.
اجازه دهید این جمله را از سعید بشیرتاش وام بگیرم :
نطفه اعدامهاى سیاسى و بدون محاکمه در جمهورى اسلامى و در رأس آنها اعدامهاى بىمحاکمه تابستان ۶۷ در ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ بسته شد؛ یعنی در زمان اعدامهاى مدرسه رفاه، که عدهاى از امراى ارتش ایران را بدون رعایت آیین دادرسى و در دادگاههاى چند دقیقهاى محکوم کردند و به قتل رساندند. علىاصغر حاجسیدجوادى، که در آن هنگام به «نویسنده انقلاب» معروف بود، از این احکام استقبال کرد و در روزنامه اطلاعات ۲۸ بهمن ۵۷ که با عنوان اصلی «امشب ۲۲ خائن دیگر اعدام یا مجازات میشوند.
حال جناب موسویان، شما و همقطارانتان چگونه شاهزاده رضاپهلوی و شخص محمدرضاشاه فقید را مسبب تیره روزی های کنونی می دانید در حالی که در حال آبیاری نهال اهریمنی جمهوری اسلامی بودید. چگونه است که رهبر سیاسی جبهه ملی در پاییز سال ۵۷ به دیدار شاه می رود و راجع به پذیرش نخست وزیری شروط می گذارد و حال آنکه پیش از آن به دیدار خمینی رفته و با اعلام یک بیانیه سه ماده ای در دام خمینی می افتد و حکومت پهلوی را غیر قانونی اعلام می کند؟ آیا این موضوعات جای انکار دارد؟ آیا با خود اندیشیده اید ممکن بود با اعلام عدم همراهی جبهه ملی با خمینی و روشنگری از نقش ملاها در تیره روزی مردم شاید اتفاقات سال ۵۷ به نحو دیگری ادامه می یافت؟ آیا اگر طمع قدرت و شهوت سیاسی سران جبهه ملی در تنها گذاشتن زنده یاد شاپور بختیار نبود؛ ایا ممکن نبود آینده ایران متفاوت از وضع سیاه کنونی اش می بود؟
در بخش دیگر نامه خود از شاهزاده خواسته اید: جمهوری خواهی خود را به صراحت اعلام کند. اما شما چگونه بخود اجازه می دهید نوع حکومت را بدون اطلاع از رای و نظر مردم به کسی تحمیل کنید حال آن شخص چه شاهزاده رضاپهلوی باشد و خواه یک فرد عادی؟ آیا این عین بی اخلاقی نیست و شیوه دیکتاتورمابانه نیست که عقاید و نظر خود را بر مردم تحمیل کنید؟ آیا اگر اکثریت مردم به نظام مشروطه رای دادند؛ شما می پذیرید؟
در فراز پایانی نامه شاهزاده را با جمله زیر خطاب قرار داده اید:
چگونه است که شما همین بیانات را در مورد سایر گروه ها بکار نمی بندید؟ در طول ۴۴ سال گذشته ده ها بیانیه؛ منشور و قانون اساسی و شیوه نامه از سوی گروه های مختلف تدوین شده و مضحک آنکه برخی خود را رئیس جمهو ر و رهبر کشور نیز پنداشته اند؛ با فعالان و سیاستمداران کشورهای قدرتمند دیدار کرده اند اما جبهه ملی و دیگران کوچکترین واکنشی در مقابل آنها نداشته اند! چرا بطور شفاف اعلام نمی کنید نگرانیتان برای چیست؟ اجازه دهید با این تعارض رفتاری در صحت نیات شما تردید کنیم!
براستی کدام قسمت از سخنرانی شاهزاده رضاپهلوی و پیشنهاداتش در روز ۱۳ خرداد جای مشکل دارد؟ متاسفیم برای گروه هایی چون شما که علیرغم تعداد اندک اما به جهت سابقه اسمی خود در ۷۰ سال قبل و حمایت برخی رسانه ها، مخرب جریان اتحاد علیه جمهوری اسلامی هستید. و این واقعیت بسیار ملموس است که مردم علاوه بر هیولای جمهوری اسلامی مجبورند با برخی جریان های سنگ انداز براندازی نیز مبارزه کنند. به نظرم اگر وزن خود را قابل اتکا بین توده های مردمی می دانید نه با رجزخوانی بلکه با عمل و یک فراخوان در بین مردم ایرانمشخص کنید؛ آنگاه مشخص می شود حرف شما و جایگاه سیاسی تان بین مردم تا چه حد دارای اعتبار خواهد بود. متاسفم این مطلب تلخ را حضور شما فعالان با سابقه سیاسی عرض کنم که جریان های سیاسی اپوزسیون ما نه معنی حزب را می دانند و نه مفهوم جبهه را . زیرا اگر غیر از این بود با احزاب تک نفره و چند نفره مواجه نبودیم. اما این احزاب تک نفره و جریان های چند نفره یک مورد را خوب بلدند که آن استفاده از رسانه ها و بلند کردن صداست تا به این ترتیب صدای مردم در کف خیابان را خفه کنند.
کلام آخر این که فعالان سیاسی با یک کلمه مشکل اساسی دارند و آن نیز نقد خویشتن است. همانگونه که حکومت ضدبشری جمهوری اسلامی با نقد خود مشکل جدی دارد بسیاری از فعالان و احزاب و گروه های سیاسی نیز با نقد خود زاویه دارند. باید درس بگیرید چرا بعد از اقبال مردمی ۷۰ سال قبل چنین تیره روز شده اید که هیچ کس شما را باور ندارد.
برداشت از سایت حزب مشروطه ایران
https://www.mashrooteh.com/%d8%ac%d8%a8%d9%87%d9%87-%d9%85%d9%84%db%8c-%d8%ae%d9%88%d8%af-%d9%85%d8%aa%d9%87%d9%85-%d8%af%d8%b1-%d8%ac%d9%86%d8%a7%db%8c%d8%a7%d8%aa-%d8%ac%d9%85%d9%87%d9%88%d8%b1%db%8c-%d8%a7%d8%b3%d9%84
۱۴۰۱ تیر ۲, پنجشنبه
ای بیگانه! به من بگو چرا ما محکوم به آن شدهایم که در لجنزار نادانی غوطهور باشیم.....
ای بیگانه! به من بگو چرا ما محکوم به آن شدهایم که در لجنزار نادانی غوطهور باشیم.....
۱۴۰۱ تیر ۱, چهارشنبه
بر آمدن رضاشاه ( کودتای سوم اسفند ) روشنفکران آنزمان : امیدی جز به سردار سپه نیست !
زمانی که انحلال قاجاریه و آغاز عصر پهلوی طرحریزی میشد و هنوز عنوانِ کودتا به خود نگرفته بود در قالب اعلامیهها وعدههایی نظیر «برانداختن ریشه جنایتکاران خودخواه تنپرور داخلی» و «رهانیدن ملت ایران از سلسله رقیت مشتی دزد و خیانتکار» مطرح میشد. برنامههای مفصلی که سید ضیاء و رضا خان بعد از کودتا اعلام کردند و شعارهایی که میدادند چندان دور از خواست مشروطه و مشروطهخواهان نبود. اینکه تاسیس مدارس و راهاندازی سیستم حمل و نقل جدید و از همه مهمتر لغو کاپیتولاسیون و لغو قرارداد 1919 در آن شرایط دستاوردهای کمی نبود. شاید از اینرو بود که ملیگرایان و روشنفکران سریعترین راه رفع مشکلات حاد کشور را روی آمدن یک دولت مقتدر نظامی یا همان دیکتاتوری مصلح میدانستند. این نگرش تا حدی در میان روشنفکران و ادبا جدی شده بود که ایرج میرزا چنین سرود:
تجارت نیست، صنعت نیست، ره نیست،
امیدی جز به سردار سپه نیست.
این گفتمان تازه که البته چنانکه از شعر ایرج میرزا برمیآید از سر ناگزیری نیز بوده است، به طور فراگیر در نشریات آن دوره معرفی و ترویج میشد. از مجله «علم و هنر» که محمدعلی جمالزاده در آن از وضعیت مملکت و نیاز به اقتدار مینوشت و همینطور دیگر روشنفکران مانند کاظمزاده در مجله «ایرانشهر» و تقیزاده در مجله «کاوه» سعی داشتند این گفتمان تازه را جا بیندازند. انبوه مقالات و مکتوبات آن دوره در مجلات روشنفکری به ترویج این ایده میپرداخت که تنها راه خلاصی از وضعیت موجود استبداد منور و یک سیاستمدار مقتدر است که بتواند اوضاع را سر و سامان بدهد. دیری نپایید که روزنامههای اطلاعات و کوشش و شفق سرخ و کوشش به خیل مشتاقان دیکتاتوری و استبداد پیوستند. به مناسبت همین تفکرات بود که زمینه مساعد برای کودتای سوم اسفند فراهم شد و دایره موافقان براندازی قاجار بسیار گسترده شدند و شاعران مردمی و چپ و مشروطهخواه را در بر گرفتند. یرواند آبراهامیان در کتاب «ایران بین دو انقلاب» مینویسد:
«پس از کودتا عارف قزوینی غزلی شاد و امیدبخش درباره اصلاحات و آینده امیدبخش ایران و ستایش از کودتا سرود. میرزاده عشقی مقالات تندی در حمایت از کابینه کودتا نوشت. محمد فرخی یزدی، لاهوتی، سلیمان میرزا و بهرامی بر گرد دولت جمع شدند و ملکالشعرا بهار در جراید حکومت مقتدر را رواج میداد. علیاکبر داور، عبدالحسین تیمورتاش از حزب تجدد به مشاوران رضاخان تبدیل شدند و دستگاه فکریاش را سامان دادند و احزاب محافظهکار مجلس چهارم از جمله اصلاحطلبان، سوسیالیستها و کمونیستها به حمایت از سردار سپه پرداختند.» در این میان البته رضا خان و اصلاحات ساختاری تازه در حکومت مخالفانی هم داشت. جان فوران در کتاب «مقاومت شکننده» از مدرس بهعنوان مخالفی سرسخت یاد میکند و مینویسد: «در حالی که مدرس بهعنوان عمدهترین مخالف رضاخان همانند سدی در برابر استبداد او ایستادگی میکرد، تمامی روشنفکران، نویسندگان، دولتمردان و صاحبان مشاغل بالا تحت تأثیر رضاخان قرار گرفتند.»
پس از کودتای سوم اسفند رضاخان اعلامیهای در نه ماده تحت عنوان «حکم میکنم» صادر کرد و به قزاقها سپرد تا در سطح شهر پخش کنند و به دیوارهای شهر بچسبانند. در این بیانیه بر اطاعت مردم از اوامر تاکید شده بود و انواع و اقسام محدودیتها در نظر گرفته شد از جمله توقف انتشار روزنامهها و مجلات و موکول شدن به اخذ حکم مجدد برای انتشار. در عین حال سید ضیاء وقت را هدر نداده و فورا بعد از کودتا سخنرانی قرایی درباره اهداف و آمال خود برای ایران کرد و پیش از آن نیز در آستانه کودتا فهرستی از رجال سیاسی موثر کشور در اختیار رضاخان گذاشت تا پس از کودتا بازداشت و محدود شوند. رضا خان نیز دستور داد تا گروهی از اعیان و اشراف و متنفذین و آزدیخواهان و علمای مخالف دستگیر شدند و با این بازداشت رضا خان از همان ابتدا رکوردی عجیب ثبت کرد: بازداشت و زندانی کردن هفتاد تن از رجال کشور در کمتر از یک هفته. در میان این فهرست بلندبالا اسامی سیدحسن مدرس، احمد قوام، عبدالحسین میرزا فرمانفرما، عینالدوله، قوامالدوله و چندین و چند نفر از شاهزادگان و درباریان قاجار به چشم میخورد. ماجرا به همین جا ختم نشد و دولت کودتا ناگزیر شد عدهای دیگر را که به بازداشتهای گسترده معترض بودند دستگری کند که در میان این معترضان چهرههای سرشناسی همچون علی دشتی، فرخی یزدی، ، میرزا قوام، حاج محمدحسین معینالرعایا، رهنما مدیر روزنامه رهنما و ملکالشعرا بهار دیده میشود. به این منوال در کمتر از ده ماه بعد از کودتا زندانهای تهران چنان از زندانیان انباشته شد که ناگزیر عدهای را به شهرهای دیگر فرستادند از جمله سید حسن مدرس که به قزوین تبعید شد.
با این همه، بسیاری از مورخان و اساتید علوم سیاسی و تاریخ معتقدند این گفتمان استبدادی در میان روشنفکرانی که تا چند سال پیش از آن برای آرمان مشروطه از خود گذشته بودند تا حد بسیاری ناشی از شرایط پرتنش و نابسامان داخلی و بههمریختن اوضاع جهانی بوده است و ناگزیری روشنفکران که میدیدند کلیت و تمامیت ارضی ایران در شرف نابودی است.
برداشت از سایت انجمن مرغ مقلد
۱۴۰۱ خرداد ۳۱, سهشنبه
چکیده ای از کتاب شاهان نفت / اثر آندرو اسکات کوپر