۱۴۰۱ مرداد ۱۰, دوشنبه

با سپاس از نویسنده کتاب ( تاریخ عرب )

 

ﺑﺮﯾﺪﻥ ﺳﺮ ﺣﺴﯿﻦ ﺑﻦ ﻋﻠﯽ ﻭ ﺑﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﻧﺰﺩ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﯾﺎﺩ !
۲ - ﺑﺮﯾﺪﻥ ﺳﺮ ﻋﺒﯿﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﯾﺎﺩ ﻭ ﺑﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﻧﺰﺩ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ
۳ - ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺳﺮ ﻣﺨﺘﺎﺭ ﺛﻘﻔﯽ ﻭ ﺑﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﻧﺰﺩ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﯿﺮ
۴ - ﺑﺮﯾﺪﻩ ﺷﺪﻥ ﺳﺮ ﻋﺒﺪﺍﻟﻠﻪ ﺑﻦ ﺯﺑﯿﺮ ﻭ ﺑﺮﺩﻥ ﺁﻥ ﻧﺰﺩ ﻋﺒﺪﺍﻟﻤﻠﮏ ﻣﺮﻭﺍن
و ﺗﻮﺿﯿﺢ اینکه :
ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ، ﻧﻪ ﺭﮊﯾﻢ ﺻﻬﯿﻮﻧﯿﺴﺘﯽ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﻧﻪ آﻣﺮﯾﮑﺎ ، نه القاعده ﻭ ﻧﻪ ﺩﺍﻋﺶ !
فقط "اسلام" بود و قلمرو "مسلمانان"
کلا این سر بریدن رسم بوده ، فرقی هم نمی کرده مظلوم باشی یا ظالم ، اگر شکست می خوردی سرت بالا نیزه بود !
داعش امروز هم برعکس نظر بعضی ها ، ریشه از فرهنگ آن زمان داره ، نه آمریکا و نه اسرائیل !
ممکنه آنها از حماقت اینها استفاده کنند ، ولی مشکل از فرهنگ بدوی آدمهای این مناطق است !
این داستان عاشورا از دو جهت برای من جالب است : اول اعراب صدر اسلام وقتی با نوه پیامبر و پسر عمو خودشان اینگونه رفتار میکردند ، ببینید با ایرانیان بیچاره مغلوب در جنگ چه کرده اند ؟!
اجداد بی گناه من و تو که به جرم مسلمان نبودن و یا نهایتا دفاع از وطن و ناموسشان ، بی رحمانه تر از کشتگان کربلا شهید شدند !
اگر اسرای کربلا پس از مدتی محترمانه آزاد شدند و به قوم و قبیله خود برگشتند ، زنان و دختران و طفلان بی گناه‌ سرزمینم مظلومانه تر از اسرای کربلا در بازارهای مکه و مدینه ، گمنام به قتل رسیدند یا فروخته شده و فریاد رس و تاریخ نگاری از آنان دفاع نکرد و حتی هموطنان و فرزندانشان هم آنها را از یاد برده و تاریخ عرب را جایگزین سند پر افتخار کشور خود کردند !
دوم اینکه کاش فقط یک روز در سال و فقط یک شمع بخاطر همه هموطنان دلیرمان که بخاطر دفاع از کیان ایرانی به شکلی وحشیانه توسط اعراب تکه تکه و شهید شدند ، مانند :
بابک خرم دین
مرداویچ
مازیار
افشین
طاهر
و . . .
روشن می کردیم !
فقط یک روز
و فقط یک شمع !
نه میلیونها پرس غذا !
نه یک دهه !
و نه هیئت و کتل و علامت !
نویسنده : فرهاد نصیرخانی

Farhad Nassirkhani