یک سال گذشت از روزی که «مهسا» دخترِ ایران را برای ابتداییترین حق زندگیاش کشتند و به دنبالِ آن، زخمی کهنه سر باز کرد تا زن و مرد یک ملت، از هر جای این سرزمین، یک دل و یک صدا شوند و از "زن، زندگی, آزادی" بگویند
۱۴۰۲ شهریور ۲۱, سهشنبه
بیانیه شهبانو فرح پهلوی بمناسبت سالروز دخت ایران مهسا امینی
۱۴۰۲ مرداد ۵, پنجشنبه
بیانیه رضاشاه دوم در سالروز چهارم و پنجم امرداد , یادواره دوپادشاه ایران ساز پهلوی , رضاشاه بزرگ و شاهنشاه آریامهر
رضا شاه در سفرنامهاش پس از نجات خوزستان آرزو کرده بود آنقدر عمر کند تا بتواند آن وطن «جذاب و عزیز» را چنان آباد سازد که حتی کسانی که مهر وطن ندارند هم زندگی در آن را به زندگی در «خارجه» ترجیح دهند. هم پدربزرگ و هم پدرم به همراه یاران ایرانسازشان، مُجدّانه و دلسوزانه برای برآورده کردن این آرزو کوشیدند و ایرانی ساختند که تا پیش از فاجعه خانمانسوز ۵۷، کمتر ایرانی حاضر به ترک همیشگی آن بود.
اکنون رضاشاه و محمدرضاشاه نیستند که ببینند جمهوری اسلامی با «وطن جذاب و عزیز»شان کاری کرده که حتی فرزندان و وابستگان رهبران این رژیم نیز با وجود برخورداری از رانتهای فراوان، زندگی در «خارجه» را به حضور در ایران ترجیح میدهند.
رضاشاه و محمدرضاشاه اما اگر امروز بودند به جوانان آگاه و دلاور ایران افتخار میکردند. جوانانی که با درسآموزی از گذشته، و با عزمی میهنپرستانه، میخواهند ایران را پس بگیرند و از نو بسازند؛ ایرانی که دوباره متعلق به همه ایرانیان باشد و همه نخبگان و نیروهای توانمند کشور، فارغ از تبار و جنسیت و باور و نگاه سیاسی در بازسازی آن به کار گرفته شوند. با اتکا به این جوانان است که یقین دارم فردای ایران بهتر از گذشتهاش خواهد بود.
۱۴۰۲ فروردین ۴, جمعه
کدخدای دهکده ما
در روزگاران نه چندان دور مردمی در دهکده خود با آرامش و خوشبختی زندگی میکردند
روزی کدخدای دهکده تصمیم میگیرد تنها چاه آبی را که مردم از آنجا آب آشامیدنی خود را تامین میکنند تعمیر بکنه تا مردم حین برداشت آب ازخطر افتادن به چاه در امان باشند و برای تامین هزینه آن هم دستور میدهد هرکسی آب میبرد باید 10شاهی بپردازد
تا اینکه اهالی خوشباور و نادان ده با دسیسه عده ایی چاقوکش و لات که کدخدا را
دشمن خود میدانستند اهالی را با شعار زمین مال خودمون است و آب را هم خدا داده تحریک به اغتشاش و تظاهرات پرداختند و کدخدا را از دهکده بیرون کردند و کدخدای دیگری را انتخاب کردند
پس از چندی کدخدای جدید فرمان داد که بجای 10 شاهی یک تومان باید بدهند و سر چاه هم چندتا سرباز مسلح گذاشت . مردم ده هم مجبور شدند اطاعت بکنند
طولی نگذشت کدخدا به سربازها دستور داد علاوه بر 1 تومان یک تیپا هم بزنید
مردم دهکده یواش یواش صداشون بلند شد که بابا خدا پدر کدخدای اولی را بیامرزه
از ما فقط 10 شاهی میگرفت نه تیپا میزد ونه انگشت به زن و بچه مون میرسوند راحت زندگی میکردیم
سرانجام مردم بستوه آمده کدخدای تازه را از ده بیرون کردند از ریش سفیدهای ده خواستند از کدخدای اولی خواهش بکنند دوباره برگردد
قصه ما بسر رسید کلاغه به خونش نرسید
۱۴۰۱ اسفند ۱۸, پنجشنبه
شاهزاده، یادگار پادشاهی ایرانی و آئین شهریاری / عرفان قانعی فرد
پادْشاه ایرانی، نگاهدار و سامان دهنده مُلْک، قانون و عدل و مساوات و آزادیِ آحادِ ملّت است. و شهریار ایرانی قدرت اجرایی دارد . در سیستمِ پادْشاهیِ ایرانی، تربیت شاه اهمیت داشته.. شاهان ایرانی - ایرانی از تبار ایران. حکومت خشن و خونریز ندارد. پادْشاه هیچگاه قانون و یا قانونگذار نبوده بلکه پادْشاه نگهبانِ ایران و آیینِ ایرانی که بر اساسِ راستی و پرهیز از دروغ است.
- پادْشاهیِ ایرانی یک سیستمِ منسجم بود که مبنایش بر اساسِ برابری افراد در مقابل قانون و آموزش و پرورشِ همهِ افرادِ جامعه و رابطهِ شان با خانواده، جامعه و حکومت میبود.
- در آن سیستم، کودکان تا هفت سالگی در دامانِ خانواده رشد و نمو میکنند و خانواده ها موظّف به تعلیم و تربیتِ فرزندانِ خود بودند.
- از سنِ هفت سالگی بطورِ اجباری میبایست به مدارسِ عمومی که از طرفِ حکومت ایجاد شده بود میرفتند و تحتِ نظرِ استادانی که خود تمامِ مراحلِ ذیل را با موفقیّت طی کرده بودند به تحصیل میپرداختند.
- هر کودکی میبایست در دو درسِ اخلاق و عدالت شرکت میکرد و در حضورِ استادان در امورِ دعاویِ مختلف نقشِ یک قاضی و یا داور را بازی میکرد تا اصولِ اخلاقی و عدالت در او نهادینه شود.
- حق ناشناسی بشدّت تقبیح میشد و فرد حق ناشناس موردِ محاکمه و تنبیه قرار میگرفت چون ایرانیان معتقد بودند فرد حق ناشناس قادر به رابطهِ درست با افراد دیگر و جامعه و حکومت نخواهد بود.
- مناعتِ طبع، پرهیز از خشم و تند خوئی از اصولِ اوّلیهِ شهروندی بود و هر فرد میبایست در طولِ روز این اصول را رعایت مینمود.
- همهِ گروهها و طبقاتِ اجتماعی از جمله کودکانِ هفت سال به بالا میباسثیست در زمانِ تعیین شده در میدان هایی که در مجاورتِ بناهایِ دولتی قرار داشت گرد می آمدند و با هم به برنامه هایِ استادان، سخنرانی ها و جشن ها شرکت میکردند.
- آنان میبایست در شب ها به پاسداری از محلّه ها و مراکزِ حکومتی میپرداختند و شب را در آن محل ها سپری میکردند تا خویشتن داری و مسئولیتِ اجتماعی را بیاموزند.
- ساده زیستن و از افراط در خوردن و عیش کردن از اصولِ شهروندی و اجتماعی بود.
- برای مدّتِ ده سال پس از هفت سالگی، این نوجوانان از سنّ شانزده یا هفده سالگی به عنوان مرد محسوب میشدند و تا سنِ ۲۵ سالگی موظّف به ادامهِ تحصیل در کلاسِ استادان و یادگیریِ امورِ جنگی، داوری در امور، یادگیری امورِ حکومت مداری، پیاده نظامی حکومت در جنگها، وآمادگی برایِ شرکت در کسبِ مقامهایِ حکومتی و کشوری میشدند.
- کسانی که موفّق به گذراندنِ درس های اخلاق و عدالت و گرفتنِ تأییده از استادانِ خود نشده بودند نمیتوانستند در زمرهِ مردان برای کسبِ مقام های دولتی و شهری به حساب آیند.
- شایسته ترینِ جوانان میتوانستند بر حکمِ استادان قبل از رسیدن به ۲۵ سالگی در زمرهِ مردان قرار گیرند و مقام هایِ دولتی و کشوری را بدست آورند.
- از سن پنجاه سالگی از وظایفِ دولتی وشرکت در جنگ هایِ خارج از مرز معاف شده و به عنوانِ استادانِ نوجوانان و جوانان و یا به عنوانِ قضّاتِ عالی به خدمت مشغول باشند.
- هر ایرانی حق داشت پس از گذراندنِ موفقیت آمیزِ درس هایِ اخلاق و عدالت و وارد شدن به جرگهِ مردان به عنونِ نامزدِ احرازِ بالاترین مقام هایِ دولتی از جمله جایگزینیِ پادْشاه در هنگامِ خلعِ او از طرفِ شورایِ عالی به جهتِ عدمِ پیروی از اصولِ اخلاق و عدالت و یا ناتوانی در انجامِ وظایفِ محولّه از طرفِ شورایِ عالی شود.
- شورایِ عالی که از برجسته ترین و شایسته سالارترینِ افراد از گروه هایِ بیست و پنج سال به بالا (همراه با شایسته ترینِ جوانانی که به علّتِ شایسته سالاری در جرگهِ مردان قرار گرفته بودند) انتخاب میشد.
- نگارشِ، سرپرستی و تعبیرِ قانون به عهدهِ شورایِ عالی وقضات عالی میبود و شهرْیارِ منتخب موظّف به حکومت بر اساسِ قانون میبود
- قانون شاملِ شخصِ پادْشاه نیز میشد و وی فراتر از قانون محسوب نمیشد و در صورتِ تخلّف از مقامش خلع میشد.
- شهرْیار دارایِ قدرتِ اجرائی بوده
- و فرماندهِ کل قوا با اختیارات بسیار میبود.
- شهرْیار یا پادْشاه نگاهدارنده و پاسدارِ قانون و اخلاق وعدالت و صدایِ ملّت بود.
- قضاوت در امورِ جرائم بزرگ و یا مسائلِ مورد اختلافِ قانونی توسّطِ قضّاتِ عالی صورت میگرفت
- مسامحه و بردباری از اصولِ حکومت مداری و منشِ سیاسی و رفتارِ اجتماعی میبود.
- دینِ رسمی وجود نداشت (هر چند اگر پادْشاهان خود دیندار می بودند ایرادی بر آنان نبود) و افراد در گزینش دین و خدایان آزاد بودند.
- بیگاری و برده داری ممنوع میبود و کسی را نمیتوانستند به زور مجبور به کاری که موافق با انجام آن نبودند کنند.
۱۴۰۱ دی ۱۲, دوشنبه
کولوسیوم رم و تخت جمشید ایران
ﺩﺭ ﺣﺪﻭﺩ ١٩٥٠ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ، ﺭﻭﻡ ﺑﻪ ﺍﻭﺭﺷﻠﻴﻢ ﺣﻤﻠﻪ ﻛﺮﺩ، ﺁﻥ ﺷﻬﺮ ﺭﺍ ﻭﻳﺮﺍﻥ ﻛﺮﺩ ﻭ ﻣﺮﺩﻣﺎﻧﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺑﺮﺩﮔﻰ گرفت
ﺑﺨﺶ ﺑﺰﺭﮔﻰ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺑﺮﺩﮔﺎﻥ ﺩﺭ ﺣﻴﻦ ﻛﺎﺭ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ .ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺍﻓﺘﺘﺎﺣﻴﻪ ﻛﻮﻟﻮﺳﻴﻮﻡ ﺑﺎ ﻛﺸﺘﺎﺭ ٩ ﻫﺰﺍﺭ ﺣﻴﻮﺍﻥ ﻏﻴﺮﺍﻫﻠﻰ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﺷﺪ .ﺩﺭ ﻛﻮﻟﺴﻴﻮﻡ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺍﺯ ﻫﻢ ﺟﺪﺍ ﺑﻮﺩﻧﺪ .ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻃﺒﻘﻪ ﭘﻨﺠﻢ ﺑﻮﺩ، ﻛﻪ ﺩﻳد بسیار ﺑﺪﻯ ﺑﻪ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﺩﺍﺷﺖ .ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻣﺨﺼﻮﺹ ﺯﻧﺎﻥ ﺩﺭ ﻛﻮﻟﻮﺳﻴﻮﻡ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻧﺎﺍﻣﻦ ﻭ ﺧﻄﺮﻧﺎﻙ بوﺩ، ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﺳﻜﻮﻫﺎﻯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺎ ﻃﻨﺎﺏ ﻫﺎﻳﻰ ﻧﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﻣﻴﺸﺪ ﻛﻪ ﻫﺮ ﺍﺯ ﭼﻨﺪﻯ ﭘﺎﺭﻩ ﻣﻴﺸﺪﻧﺪﻭ ﺯﻧﺎﻥ ﺍﺯ ﺍﺭﺗﻔﺎﻉ ٥٠ ﻣﺘﺮﻯ ﺑﻪ ﭘﺎﻳﻴﻦ ﺳﻘﻮﻃﻰ ﻣﺮﮔﺒﺎﺭ ﻣﻴﻜﺮﺩﻧﺪ . ﺍﻣﺎ ﺟﺎﻳﮕﺎﻩ ﻣﺮﺩﺍﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﺍﻣﻦ ﺑﻮﺩ . ﺁﻧﻬﺎ ﺑﺮ ﺭﻭﻯ ﺳﻜﻮﻫﺎﻯ ﺳﻨﮕﻰ ﻣﻰ ﻧﺸﺴﺘﻨﺪ .ﻛﻮﻟﻮﺳﻴﻮﻡ، ﻣﺤﻞ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭﻯ ﺟﺸﻨﻬﺎﻯ ﺍﻣﭙﺮﺍﺗﻮﺭ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻡ ﺑﻮﺩ .ﺩﺭ ﻃﻰ ﺍﻳﻦ ﺟﺸﻨﻬﺎ، ﻛﻪ ﻫﺮباﺭ ١٠٠ ﺭﻭﺯ ﺑﻪ ﺩﺭﺍﺯﺍ ﻣﻴﻜﺸﻴﺪ، ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﺩﺭﻧﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺟﺎﻥ ﺑﺮﺩﮔﺎﻥ ﻭ ﮔﻼﺩﻳﺎﺗﻮﺭﻫﺎ ﻣﻰ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ﻭ ﻳﺎ ﮔﻼﺩﻳﻮﺗﻮﺭﻫﺎ، ﻛﻪ ﺑﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻣﻴﺪ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﺳﺨﺘﻰ ﺑﻪ ٢٢ ﺳﺎﻟﮕﻰ ﻣﻴﺮﺳﻴﺪ، ﺭﺍ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﺑﻪ ﻛﺸﺘﻦ ﻳﻜﺪﻳﮕﺮ ﻣﻴﻜﺮﺩﻧﺪ .ﺍﻣﭙﺮﺍﺗﻮﺭ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻡ ﻧﻴﺰ ﺷﺎﻫﺪ ﺍﻳﻦ ﻛﺸﺘﺎﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﻣﻴﺒﺮﺩﻧﺪ .ﺩﺭ ﻃﻰ ﻫﺮ ﺩﻭﺭﻩ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﺸﻦ ﻫﺎ ﺣﺪﻭﺩ ٥ ﻫﺰﺍﺭ ﺑﺮﺩﻩ ﻭ ﮔﻼﺩﻳﻮﺗﻮﺭ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﻣﻴﺮﺳﻴﺪﻧﺪ .ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﺟﺸﻦ ﺑﺮﻗﺮﺍﺭ ﻧﺒﻮﺩ، ﻣﺤﻜﻮﻣﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺮﮒ ﺭﺍ ﺟﻠﻮﻯ ﺣﻴﻮﺍﻧﺎﺕ ﺩﺭﻧﺪﻩ ﻣﻰ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ ﺗﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺷﻮﻧﺪ .ﺍﻣﭙﺮﺍﺗﻮﺭ ﻭ ﻣﺮﺩﻡ ﺭﻡ ﻧﻴﺰ ﺷﺎﻫﺪ ﺯﻧﺪﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺷﺪﻥ ﺍﻳﻦ ﺁﺩﻣﻴﺎﻥِ تیره ﺑﺨﺖ ﺑﻮﺩﻧﺪ .ﺩﺭ ﻛﻞ،*ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻳﻚ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﻧﻔﺮ، ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ٥٠٠ ﺗﺎ ٧٠٠ ﻫﺰﺍﺭ ﮔﻼﺩﻳﺎﺗﻮﺭ، ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﻛﻠﻮﺳﻴﻮﻡ ﺑﻪ ﻃﺮﺯ ﻭﺣﺸﻴﺎﻧﻪ ﺍﻯ ﻛﺸﺘﻪ ﺷﺪﻧﺪ* .ﺍﻳﻦ ﻣﻴﺪﺍﻥ ﭼﻬﺎﺭ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﺘﺮ ﻣﺮﺑﻌﻰ، ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻗﺘﻠﮕﺎﻩ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺑﺸﺮﻳﺖ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ .ﺍﻣﺮﻭﺯﻩ، ﻛﻮﻟﻮﺳﻴﻮﻡ ﻣﺤﺒﻮﺑﺘﺮﻳﻦ ﺑﻨﺎﻯ ﺍﻳﺘﺎﻟﻴﺎ، ﻧﻤﺎﺩ ﺷﻬﺮ ﺭﻡ ﻭ ﺗﻤﺪﻥ ﺭﻭﻣﻰ ﺍﺳﺖ .ﻫﻤﻪ ﺭوﻣﻴﺎﻥ،ایتاﻟﻴﺎﻳﻴﻬﺎ ﻭ ﺣﺘﻰ ﺍﺭﻭﭘﺎﻳﻴﻬﺎ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺗﻤﺪﻥ ﺍﻓﺘﺨﺎﺭ ﻣﻴﻜﻨﻨﺪ . !ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ٢٠٠٧، ﺩﺭ ﻃﻰ ﻳﻚ ﻧﻈﺮﺳﻨﺠﻰ ﺑﺎ ﺷﺮﻛﺖ ﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﻳﻜﺼﺪ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﻧﻔﺮ، *ﻛﻮﻟﻮﺳﻴﻮﻡ ﺟﺰﻭ ٧ ﺍﺛﺮ* ﺑﺮﺗﺮ ﻭ ﻣﺤﺒﻮﺏ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺮﮔﺰﻳﺪﻩ ﺷﺪ .!!!ﺩﺭ ﺳﺎﻝ ٢٠١١، ﻣﺒﻠﻎ ٢٥ ﻣﻴﻠﻴﻮﻥ ﻳﻮﺭﻭ، ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺮﺍﻯ ﺗﻤﻴﺰ ﻛﺮﺩﻥ ﺩﻳﻮﺍﺭﻫﺎﻯ ﻛﻮﻟﻮﺳﻴﻮﻡ ﻭ ﭼﻨﺪ ﻛﺎﺭﺑﺴﻴﺎﺭ ﺟﺰﻳﻰ ﺩﻳﮕﺮ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻥ ﺁﻥ، ﻫﺰﻳﻨﻪ ﺷﺪ .ﻳﻚ ﺿﺮﺏ ﺍﻟﻤﺜﻞ ﻗﺪﻳﻤﻰ ﺍﻳﺘﺎﻟﻴﺎﻳﻰ ﻣﻴﮕﻮﻳﺪ :*" تازﻣﺎﻧﻰ ﻛﻪ ﻛﻮﻟﻮﺳﻴﻮﻡ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ، ﺭﻡ ﻧﻴﺰ ﺍﺳﺘﻮﺍﺭ ﺍﺳﺖ".*ﺣﺪﻭﺩ ٦٠٠ ﺳﺎﻝ ﭘﻴﺶ ﺍﺯ ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻥ ﻛﻮﻟﻮﺳﻴﻮﻡ، ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ *ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﻴﺪ* ﺭﺍ ﺳﺎﺧﺘﻨﺪ .*-ﺍﺛﺮﻯ ﭘﺮﺷﻜﻮﻩ ﺑﺎ ﺯﻳﺮﺑﻨﺎﻯ ١٧٥ ﻫﺰﺍﺭ ﻣﺘﺮ - ٨ ﺑﺮﺍﺑﺮ ﻛﻞ ﺯﻳﺮﺑﻨﺎﻯ ﻛﻮﻟﻮﺳﻴﻮﻡ* .ﺑﺮ ﺍﺳﺎﺱ ﺳﻨﺪﻫﺎﻯ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻧﻜﺎﺭ - ﺧﺸﺖ ﻫﺎﻯ ﭘﺨﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ*-ﺩﺭ ﺳﺎﺧﺘﻦ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﻴﺪ ﻫﻴﭻ ﺑﺮﺩﻩ ﺍﻯ ﺑﻪ ﻛﺎﺭ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ*.ﻛﺎﺭﮔﺮﺍﻥ، ﻣﻬﻨﺪﺳﺎﻥ ﻭ ﻫﻨﺮﻣﻨﺪﺍﻥ ﺍﻳﺮﺍﻧﻰ ﺩﺭ ﺑﻬﺘﺮﻳﻦ ﺷﺮﺍﻳﻂِ ﻛﺎﺭﻯِ ﻣﻤﻜﻦ ﺍﻳﻦ ﺍﺛﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺸﺮﻯ ﺭﺍ ﺁﻓﺮﻳﺪﻧﺪ .ﭘﺎﺩﺷﺎﻫﺎﻥ ﺍﻳﺮﺍﻧﻰ ﺩﺭ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﻴﺪ ﺟﺸﻨﻬﺎﻯ ﺍﻳﺮﺍﻧﻰ ﻣﺎﻧﻨﺪ *ﻧﻮﺭﻭﺯﻭﻣﻬﺮﮔﺎﻥ*،ﻛﻪ ﺭﻳﺸﻪ ﺩﺭ *ﺁﺷﺘﻰ، ﻣﻬﺮ، ﻃﺒﻴﻌﺖ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺍﻧﺴﺎﻧﻰ ﺩﺍﺭﺩ*، ﺭﺍ ﺑﺮﭘﺎ ﻣﻴﺪﺍﺷﺘﻨﺪ .ﻫﻤﻪ ﻧﮕﺎﺭﻩ ﻫﺎﻯ ﺣﻚ ﺷﺪﻩ ﺑﺮ ﺩﻳﻮﺍﺭﻫﺎ ﻭ ﺳﻨﮕﻬﺎﻯ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﻴﺪ ﻧﺸﺎﻧﮕﺮ *ﺟﺸﻨﻬﺎ، ﻓﺮﻫﻨﮓ ﻭ ﻣﻴﺘﻮﻟﻮﮊﻯ ﺯﻳﺒﺎﻯ ﺍﻳﺮﺍﻧﻰاست.*درتصاویرحکاکی شده برسنگ نبشته های تخت جمشید ،هیچکس خشمگین وعصبانی نیست،هیچکس سوار بر اسب نیست،هیچکس رادرحال تعظیم نمی بینید،هیچ زمان برده داری در ایران نبوده،درمیان این همه پیکر تراشیده شده، حتی یک نقش،تصویر وچهره ی برهنه وجود ندارد.*ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﻴﺪ ﻣﺮﻛﺰ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻗﺪﺭﺕ ﺟﻬﺎﻥ ﺩﺭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ* .ﺍﻣﺎ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺮﺧﻰ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺍﻳﺮﺍﻧﻴﺎﻥ، ﺑﻪ ﻭﻳﮋﻩ واپسگرایان ﻭ ﺑﺮﺧﻰ ﻣﺪﻋﻴﺎﻥ ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮﻯ، ﺑﺎ ﺍﻳﻦ ﺍﺛﺮ ﺑﺰﺭﮒ ﻫﻨﺮﻯ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻏﻴﺮﺩﻭﺳﺘﺎﻧﻪ ﻭ ﻧﺎﺑﺨﺮﺩﺍﻧﻪ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ.ﺩﺭ ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﯿﺪ ۳۲ ﻫﺰﺍﺭ ﻟﻮﺡ ﮔﻠﯽ ﺑﺪﺳﺖ آﻣﺪﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﻥ ﺷﺮﺡ ﻭﻗﺎﯾﻊ ﺭﻭﺯﺍﻧﻪ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺣﻞ ﺳﺎﺧﺖ ﺍﯾﻦ ﺑﻨﺎﯼ ﺑﺎﺷﮑﻮﻩ ﺑﯿﺎﻥ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺟﺰﺋﯿﺎﺕ ﻣﺜل ﺍﯾﻨﮑﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮﺍﻥ و ﻣﻬﻨﺪﺳﺎﻥ ﻫﺮ ﮐﺪﺍﻡ ﺑﻪ ﻧﻮﻉ ﺗﺨﺼﺼﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭند ﭼﻪ ﻣﯿﺰﺍﻥ ﺣﻘﻮﻕ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ،*ﻣﻠﺘﯽ ﻻﯾﻖ ﻫﺴﺘﯿﻢ، ﮐﺸﻮﺭﻫﺎﯼ ﺩﺍﻋﯿﻪ ﺩﺍﺭ ﺣﻘﻮﻕ ﺑﺸﺮ ﺑﻪ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﻣﻔﺘﺨﺮﻥ ﻭ ﻣﺎ ﭼﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻟﻌﻦ ﻭ ﻧﻔﺮﯾﻦ ﻣﯿﮑﻨﯿﻢ ﻭ ﻧﻤﺎﺩﯼ ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﻭ ﺳﺘﻢ ﺟﺒﺎﺭﺍﻥ ﻭ ﺳﺘﻤﮕﺮﺍﻥ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻣﯿﺪاﻧﯿﻢ*.ﺑﺎﻭﺭ ﮐﻨﯿﺪ ﻫﯿﭻ ﻣﻠﺘﯽ ﺩﺭ ﺩﻧﯿﺎ ﭼﻨﯿﻦ ﮐﻤﺮ ﺑﻪ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﻫﻮﯾﺖ ﻭ ﻣﻠﯿﺖ ﻭ ﺗﺎﺭﯾﺦ ﺧﻮﺩ ﻧﺒﺴﺘﻪ ﮐﻪ ﻣﺎ ﺑﺴﺘﻪ ﺍﻳﻢ.ﺩﺭ ﺍﻧﮕﻠﺴﺘﺎﻥ کاسه ﺳﯿﺼﺪ ﺳﺎﻟﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺭﺳﺎﻧﻪ ﻫﺎﻳﺸﺎﻥ ﮔﻮﺵ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﮐﺮ ﻣﯿﮑﻨﻨﺪﻭلی ﻣﺎ ﺗﭙﻪ ﻫﺎ ﻭ ﻣﺤﻮﻃﻪ ﻫﺎﯼ ۷۰۰۰ ﺳﺎﻟﻪ ﮐﻪ ﻣﺪﻧﯿﺖ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﺭ آﻥ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻟﻮﺩﺭ ﺗﺨﺮﯾﺐ ﻣﻲ کنیم !!ﺗﻔﺎﻭﺕ*ﺍﯾﺮﺍﻥ ﻭ ﺍﺭﻭﭘﺎ!!!*ﺗﻔﺎﻭﺕ*( ﺗﺨﺖ ﺟﻤﺸﯿﺪ ) ﺑﺎ( ﮐﻮﻟﻮﺳﯿﻮﻡ)*"ایران زمانی شاهکار انسانیت بود"
با سپاس از هموند گرامی «پاکان