امـروزبوضـوح ميـتوان ديدکه بازپـس گرفتن آذربايجان ازچنگال کمونيسـم جهانخوار کارسـاده وپيش پاافتـاده ای نبوده اسـت . ابعاد بهت انگيـزايـن افتخارزمانی بيشـتربه چشـم ميخـوردکه متوجه ميشـويم آنچه درايران بوقوع پيوسـت؛ عقب نشينی قوای روس وسقوط حکومت دست نشانده آنهادرتاريـخ بعدازجنـگ جهانی دوم بی نظيـربوده اسـت. ايـن اتفاق زمانی روی دادکه کمونيستهـا نيـمی ازاروپاوتمامی چيـن رابلعيـدند.
تاريـخ قضاوت خودرادرباره نقـش پادشاه فقيـدوارتش غرورآفرين شاهنشاهی دراينمورد کـرده اسـت. و کسانـيکه امروز ميخواهند تاريـخ را مغرضانـه بازنويسی کنند و ازاهميت نقـش شاه فقيـد و ارتـش درآن رويدادبکـاهند؛ چهره هـای شناختـه شده ای هستند کـه اعتبـارشان فقط درحـد شعورشـان مقبوليـت داردوتصادفـا" اکثـر آنهادرآن زمان عضو حـزب توده وازموتلفيـن وهمدسـتان فرقـه دمکـرات بوده انـد.
نظـام پادشـاهی و وجود شخص محمدرضاشـاه پهلوی مهمتريـن عامل نجات آذربايجان و کردستـان بـود.
برخـلاف پادشـاه افغانستان ويـا آلبانـی که يـارای ايستادگی دربرابرتجاوزات روسيـه شـوروی رانداشـتندوچنيـن شهامتی ازخودنشان ندادند؛ شـاه فقيد درشرايطی که بعلـت اشغال کشـورازسوی متفقيـن برای مقاومت حداقل امکانات باقی مانده بودازهروسيـلـه وفرصـت ديپلماتيک ونظامی برای حفظ استقلال وتماميت ارضی ايران اسـتفاده کرد.
مقاومـت دربـرابراستاليـن کارسـاده ای نبودوچنانکه ديديـم برای پادشـاه وپادشاهی درايـران بسيـارگـران تمام شـد.
پـس ازشـکست غائله آذربايـجان برای روسـهاروشن شـدکه نظام پادشاهی يکـی از اساسـی ترين پايـه های انسجـام و همبستگی ملت ايران است وتازمانيکه چنين نهادی در ايـران وجود دارد؛ تماميـت ارضـی ميـهن ما خـدشـه بردار نيسـت.
حمـلات وتحريـکات؛ ناسـزاهاواتهامات عليه پادشاه وپادشاهی ازآن زمان دردستورکـار حـزب توده وسايـرهمسفـران چـپ قرارگـرفت.
شعار خائنـانه واجنبی پسـند ((مرگ برشاه)) ازآنـروزبه بعددستورکارحزب توده وپيروان رنگارنگ آن شـد. همچنانکه درتمام دنيـاديده ايــم عوامل اصلی ودست اول اينگونـه تحـريکات يک اقليـت ناچيـز بيش نيسـتند؛ اما آنقـدر در کارخودتجربه دارندکه دراندک زمانـی جمعيت کثيـری راآنچنان آلـت دست خودميکننـدکه اکثـرآنها حتـی قـادر به تشخيص محرکـان اصلی نخواهنـد بود. درايـران نيزچنيـن شدوافکاروعوامل مخـرب حزب توده ومرام بلشويـکی تحت عناويـن گوناگـون واسامـی متفاوت وحتی گـاهی درلبـاس مخالفت بارهبـری حزب توده وجدائـی و انشعاب ازآن بـه گمـراهی مـردم ازهمـه جا بی خبـرپرداختنـد. آنچـه آنها خواسـتارش بودند سسـت کردن پايه های وحـدت وانسـجام ملت ايـران بود. آنها با ايـجاد يـک موج قوی ضـدسلطنت ميخواستند پـادشـاه راازصحنـه حـذف کننـد؛ تاايـن بار21آذرديگری امکان پذيرنباشد وبتوانند بـه آسـودگی بريـک ملت گـم کرده راه چيـره شـوند.
اکثـرآنهائيکه گمـان ميکردندبخاطـرآزادی ودمکراسـی باشـاه فقيد مخالفت ميکردند؛ امـروزفهميـده اندکه چگـونه آلـت دسـت اجنبـی شـدند. اگـرشاه ونظام پادشاهی در گـذشـته ايران مانـع وسـد راه پـرورش وگسـترش آزادی ودمکراسی بود؛ چرا طـی چهل و اندی سال پـس ازوقوع انقلاب کـذائی نه تنهـادرايـران بلکه حتـی درخارج از کشـور در سطـح يک حـزب کوچک ويايک جمعيـت سياسی؛ مـا نمـونه ای ازايـن دمکراسـی وآزادی رانـديـده ايـم؟
کـدام حـزب ويادسـته وياجمعيـت شـبه دمکراتيک احـداث شـده است؟ کــدام باصـطلاح رهبرسياسـی حاضرشـده است خود را مقيـد اصـول تشکيلاتی واساسنامه ونظـامنامـه کنــد؟
آيـا هنـوز (( جـوخفقـان)) موجـب عـدم حضـورنهادهـای دمکراتيـک درميان ايـرانيـان خارج ازکشـوراسـت؟
يـک يـک آنهائيکه بقول خـودشان بيسـت وپنج سال وياپانـزده سال دراپوزيسيون ضـدسلطنـت بودند؛ عمـلا" نشـان دادنـد که همه ادعاهايشـان قلابـی بودونتوانستند حتـی شـوراها و مجامع مشـورتی انتصابـی خودساختـه را نيـز تحمل کنند وسرانجام جـزمشـتی کارمنـد کسـی درپيرامـونشـان نمـانـد.
پـس چرا ايـنهمه برشـاه عيـب ميگرفتنـد و ازعدم دمکراسـی وآزادی سخن ميگفتند درحاليـکه خودشان هريک کاريـکاتورهای مضحـک ديکتاتـورچه های روحوضی بـوده وهسـتند؟ آيـا غيـرازاين بودکه همـه آنها دانسـته و ندانسته؛ آلـت دست عوامل بيـگانـه بودنـد؛ و هنـوزهـم هسـتند ؟ شـعار دمکراسی دادن ونطق ومقاله وخطابه در بـاره تمريـن آن عرضـه کردن کافـی نيسـت؛ بايـد در عمـل دمکرات بود والا ادعـاوحـرف آسـان اسـت.
***********
امـروزهـم بازپيشـه وريها وغلام يحيـی های ديگری درايـران ودرخارج آمـاده نشســته اند و سايـرعواملشـان در صفـوف مبارزان ومـدافعان استقــرار نظـام پادشـاهی مشـروطه رخنـه کرده اند؛ تـاايـن نهضـت اصيـل را لـوث کننـد؛ و بـه بيـراهه بکشـاننـد. مبـارزان واقعـی راخسـته وکوفتـه ازميـدان به درکنند تـا مبـادا سلطنـت بازهـم درايـران مسـتقر شـود و آرزو وفرصـت ايجـاد يـک جمهـوری دمکراتيـک ديـگربنام ايرانسـتان ازدسـتشان خارج شـود.
آنهـاميخواهنـد مارابـه کوره راهـهای نفـاق وافتـراق بکشاننـد تاخطری ازاينسو متـوجـه همپالگـی هايشان که در داخـل مانده اند؛ نشـود.
نـگذاريـد در اين دام گرفتـارشويم. هـدف ماروشن است وتنهابايـد بـآن بيانديشيـم ودر راه حصـول آن بکوشيـم و فـراموش نکنيم که اسـتقرار نظام پادشاهی مشروطه يـگانـه راه نـجات ايـران واوليـن قـدم در راه بازيـابی سربلنـدی و بـزرگـی ازدسـت رفتــه ايـران اســت.
حمید منصوری