سرانجام در۱۱ فوریه ۱۸۲۹الکساندار گریبایدوف در پی حمله مردم خشمگین از عهدنامه ترکمنچای به سفارت روسیه بدست مردم کشته شد و بسزای عمل ننگینش رسید
۱۴۰۰ اسفند ۱, یکشنبه
ادای احترام سفیر روسیه در تهران به بنای یادبود الکساندر گریبایدوف ( تازه کردن "داغ تاریخی" یا سوز داغی تازه؟ )
۱۴۰۰ بهمن ۲۹, جمعه
بمناسبت یکمین سالگرد درگذشت زنده ياد اميراصلان افشار .
زنده ياد امیر اصلان افشار قاسملو، از خانواده ای ديپلمات و نظامی در مراغه بدنيا آمده بود و در دورانی به نمایندگی از این شهر در مجلس شورای ملی حضور داشت. وی دیپلمات پیشین و رئیس شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی بود (در سالهای ۱۹۶۸ تا ۱۹۶۹) او همچنین سمتهای دیپلماتیک متعددی چون سفیر ایران در اتریش، آمریکا و آلمان غربی را در کارنامه خود داشت ایشان همچنین از نوادگان نادر شاه بزرگ و از خاندان افشار بودند.
آقای افشار قاسملو تنها دیپلمات ایرانی است که در طول تاریخ ۶۱ ساله شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی به ریاست این شورا رسیده است.
آخرین سمت ايشان در حکومت پهلوی، ریاست اداره کل تشریفات در سالهای 13۵۶ تا ۵۷ بود.
جناب آقای افشار بيشتر زندگی روزهای آخر را در شهر نیس فرانسه میگذراند و در گفتگو های گوناگون به برخی گوشه های خاطرات خود از دوران پهلوی و وفاداری به نظام پادشانی وکارنامه و فعالیتهای محمدرضا شاه پهلوی پرداخت. ايشان بارها درگفتگوهای راديو تلويزيونی وهمچنين در کتاب خودشان میگويند، شاهنشاه نيت بيرون رفت از ايران را نداشتند. نظرشان اين بود برای چندروزی گفتگو با پرزيدنت کارتر، به آمريکا بروند که با ترفند و حقه بازی آمريکایی ها ايشان را برای ديدار پرزيدنت انورسادات به مصر میفرستند واز آنجا به بعد سفير آمريکا اعلام میکند آمريکا مايل به پذيرش ايشان نيست. آمريکا به خمينی میدان میدهد و نظاميان ايران مانند تيمسار خسروداد و رحيمی اعدام میشوند. ديگر ماجرا ها تا به آنجا که شاهنشاه را با جراحی نادرست عمدی از بين میبرند.
امیر اصلان افشار یکی از وفاداران به شاهنشاه اریامهر واز میهن پرستان، یکی از وفاداران و بزرگان این آب و خاک بودند که تا آخرین روز زندگانی شاهنشاه به ایشان وفادار ماندند.
. .در سن ۱۰۱ سالگی در 18 فوريه 2021 در فرانسه درگذشت.
يادش جاودان باد ...
۱۴۰۰ بهمن ۱۹, سهشنبه
اگر نام پهلوی ها نباشد، ایرانی وجود ندارد که تاریخی برای آن در نظر بگیریم
تاریخ ایران بدون پهلوی ها
با چند ماهی سکوت و نگاهی به چگونگی پرورش زالو ها در داخل و خارج از کشور، بار دیگر قلم بدست گرفتم و کفشهای نوک تیز را بپا کردم، تا پاسخگوی زالو ها باشم.
پس از این سکوت، قلم در دست من خود سرانه بر روی کاغذ میگردد و میچرخد، زیرا قلم هم میداند که چگونه میپندارم و چگونه میاندیشم.
گویا قلم که چوب است و ذغال شعورش بیشتر از زالوهای پرورش یافته بدست غرب و شرق است که قلم خود میداند که بنویسد..... بزرگترین حماقت تاریخ است اگر بگوئیم: ایران و تاریخ ایران، بدون پهلوی ها.
اگر نام پهلوی ها نباشد، ایرانی وجود ندارد که تاریخی برای آن در نظر بگیریم.
اگر نام ایران در تاریخ جهان ثبت شد فقط با اراده رضا شاه بزرگ بود ، و اگر ایرانی پس از به زباله ریختن نوادگان بدوی ها باقی بماند، نام پهلوی ها چون برلیان بر آن تاریخ میدرخشد، (نبودن پهلوی ها پایان عمر ایرانی است که ما آنرا میشناسیم، چه این گفتار مورد قبول زالو ها باشد یا نباشد، حقیقتی است که رهبران بیش از هفت میلیارد جمعیت جهان بدنبال آن هستند).
اما اگر از روز اول نام پهلوی ها نبود، ایران همان پرشیایی بود که قبل از هزار و چهار صد سال پیش متمدن بود.
پرشیا همان سرزمین پهناور و متمدنی بود که مردم آن چندین بار در هزار و چهارصد سال گذشته بدست بدوی ها و هم مرام های مغز شویی شده آنها بسوی نابودی رفت، و عاقبت با خاری در زمان القاجار بی کفایت، بی لیاقت، ضد ایرانی و زن ستیز از ابر قدرت بودن به ذلت و جهالت و پستی کشیده شد.
اگر پهلوی ها نبودند، کله پاچه های باقیمانده از القاجار، المصدقیه (انگلیسی)، التوده یف (روس)، الجبحه الملی (انگلیسی ، المجاهدینف (مذهب رجوییه یا مریمییه، مخلوط روس و انگلیس)، الچریکف فدایی (کلیه شعب آن انگلیسی روسی)، الشاپورشوالیه البختیار (فرانسوی)، کنفدراسیون دانشجویی (محصول کشورهای گوادالوپی و روس و چین)، آشغال های فیضیه و وارداتی (با عمامه و یا کروات)، ووووو، وجود نداشتند.
آری اگر پهلوی ها نبودند، کشورهای غربی و شرقی احتیاج نداشتند که بدنبال این تعداد خائن و پشت به وطن کرده و خود فروش در ایران بگردند، زیرا در کارخانه خائن سازی در عمارت شمس العماره و کاخ گلستان به اندازه کافی سلطان های قاجار هر شب خائن وابسته به انگلیس و روس میساختند.
اگر پهلوی ها نبودند، اینهمه تحصیل کرده به اصطلاح سیاستمدار و ضد ایران و ایرانی وجود نداشت که آب به آسیاب یک گروه غربتی و قرشمال بنام آخوند بریزند.
نام پهلوی ها برای غرب و شرق یک نیزه زهرآگین است.
زنده یاد هویدا میگفت: مردم ایران در زمان شاه سلطان حسین پایتخت را هم از دست دادند و همان مردم در زمان نادر شاه هندوستان را فتح کردند، چون رهبر واقعی داشتند.
آری در زمان پهلوی دوم هر ایرانی روی سر صد نفر از مردم دنیا نشسته بود و در زمان خمینی و خامنه ای هر صد نفر از مردم دنیا روی سر یک ایرانی نشسته اند. (آیا زالوها میفهمند که چون تاجی بر سر صد نفر از مردم دنیا بودن در زمان پهلوی ها، و یا صد نفر بر روی سر نشستن در نقش سنگ توالت با بودن این رژیم چه فرقی دارد؟).
اگر پهلوی ها نبودند، غرب و شرق احتیاجی به چندین گروه، نهضت، سازمان، جبهه، ضد ایران و ایرانی، مذهبی، کمونیستی، سوسیالیستی، و به گفته آریامهر: "سرخ و سیاه"، که کاملاً محصول کارخانه خائن سازی عمارت شمس العماره و کاخ گلستان توسط سلطان های القاجار در شب، و وابستگان آنان بود، نداشتند.
شما هم پیمانان جمهوری اسلامی در آشوب پنجاه و هفت، امروزه در اروپا و آمریکا و کشورهای مختلف و عاقبت در ایران کت و شلوار و کفش چرم میپوشید، و یا کت و دامن با عینک هایی که کار طراحان است، بچشم میزنید، آیا میدانید چه کسی آنرا به تن شما و پدران و مادران پشت به وطن کرده شما کرد، تا به شما شخصیتی بدهد؟
آری اگر پهلوی ها نبودند، شما تنبان و کلاه نمدی به تن داشتید و زنان خانواده شما با روبنده از پشت سر شما بو میکشیدند و راه میرفتند.
آری اگر پهلوی ها نبودند، ایرانی وجود نداشت، تاریخ پاکان جهان انگشتری بیش نیست، که تاریخ ایران با نام پهلوی ها چون برلیانی بر روی انگشتری تاریخ جهان، نشسته است و (میدرخشد).
داود سپهر
فوریه ۲۰۲۲
بهمن ماه ۲۵۸۰
از ایمیل های رسیده