اگر ارزش های ایرانی را در تاریخ و فرهنگ و در تمامیت ارضی و یکپارچگی ایران تعریف کنیم
این ارزش ها فقط می تواند تحت سیستم و یا نظام پادشاهی ِ ایرانی، تا کید می کنم ایرانی، حفظ و حفاظت شود و ایران را با فرهنگ ناب و تاریخ ایرانی، در سراسر این گیتی، نام آور کند
زیرا هرچه از ما ایرانیان تاکنون به جای مانده است و به آن افتخار می کنیم و جهانیان نام نیکی از ما در کتاب هایشان می نویسند، با کوشش شاهنشاهان و پادشاهان ایرانی، در یک نظام شاهنشاهی و امروز پادشاهی بوده است
کافی است فقط به چهل دو سال پیش برگردیم و ببینیم که از زمان به قدرت رسیدن ِ ارتجاع سیاه، در همکاری تنگاتنگ با ارتجاع سرخ و ارتجاع سیاه-سرخ، یعنی هم سیاه و هم سرخ که شاخص این نوع ارتجاع، مجاهدین خلق تروریست و ضد ایرانی است، ایران، در کلیتش چند دهه عقب رفت و ارزش های ایرانی مورد تعرض بی رحمانه این سه ارتجاع قرار گرفت
گذشته از این، ایران و ایرانی فقط می تواند تحت سیستم و یا نظام پادشاهی، به رفاه و صلح و ترقی و عشق به زندگی برسند و احترام دیگران را به خود برانگیزانند
هر سیستم یا نظام دیگر حتا اگر با حسن نیت یا با کودتا، یا بی کودتا، یا با اشغالگری و یا بی اشغالگری به قدرت برسند، در خوشبینانه ترین شکل، همینی می شوند که تبهکاران اسلامی در ایران انجام می دهند
یادمان باشد که حسن نیت به تنهایی کافی نیست
زیرا حسن نیت می تواند انسان را به جهنم هم ببرد
از دیرباز که هنوز ارتجاع سرخ، تولد و موجودیت نامشروع و ضد انسانی خودش را از بطن ِ ترور و کشتار و تحمیق افکار و سواری گرفتن از افراد ناآگاه، اعلام نکرده بود،
این ارتجاع سیاه بود که بعد از حمله ی اعراب به ایران، تا روز تولد ارتجاع سرخ، یکه تاز میدان ضد ایرانی، ضد ارزش های ملی و تاریخی، و ضد یکپارچگی در چهارچوب ارضی ایران بوده است
نمونه ی شاخص عملکرد ضد ایران و ایرانی ارتجاع سیاه را، گذشته از همه ی خونریزیها و کشتارها و ویران کردن ها و هویت ایرانی را به سرقت بردن ها، در زمان فتحعلی شاه می بینیم که با نفوذ خودشان در شاهان ترکمن قاجار، جنگی ضد ایرانی را با نام جهاد و برای حفظ بیضه اسلام و شما بخوانید ارتجاع سیاه، علیه روسیه تزاری، به ملت ایران تحمیل کردند که بیش از یک سوم از خاک ایران از دست رفت
از این پس بود که دراواخر قرن نوزده و اوایل قرن بیستم، ارتجاع سرخ از بطن ترور و آدم کشی و ویرانی و بی رحمی متولد شد که نوزادهای آنها در جای جای جهان پراکنده شدند
شروع قرن بیستم، شروع تولد نامشروع ارتجاع سرخ در ایران است که همیشه در کنار ارتجاع سیاه و سپس ارتجاع سیاه-سرخ، سه رکن اصلی ِ ضد ایرانی و ضد تاریخ و فرهنگ ایرانی را تشکیل دادند تا ایران را ایرانستان کنند و یا آن را از هم بپاشند
دیروز در سالهای منتهی به بهمن شوم ِ سال پنجاه و هفت، ارتجاع سرخ، در هر شرایط و همیشه در کنار ارتجاع سیاه و ارتجاع سیاه-سرخ، بر علیه ارزش های ایرانی، آشوب ضد وطنی راه انداختند، ترور کردند و با غائله های ضد ایرانی، ایران و نظام ارزشمند پادشاهی ایرانی را به سقوط کشاندند
یعنی ارتجاع سرخ بعد از اعلام موجودیتش در حزب کمونیست که اجیرشده کمینترن روسیه بوده است، در غائله ی تجزیه طلبانه ی جنگل گیلان به سردمداری کوچک خان، شما بخوانید ارتجاع سیاه، نفوذ کردند و با کودتای سرخ، جمهوری سوسیالیستی شوروی گیلان را در یک نظام پادشاهی تشکیل دادند
یعنی با تشکیل این جمهوری کذایی ِ دست نشانده ی لنین، پیام دادند که می خواهند گیلان و مازندران را از ایران جدا کنند
از این پس است که این دو ارتجاع، یعنی ارتجاع سیاه و ارتجاع سرخ دست در دست هم در همه ی شورش ها و غائله های ضد ایرانی، چه در زمان رضاشاه بزرگ و چه در زمان محمد رضاشاه ایرانساز، برای از بین بردن هویت و ارزش های ایرانی و همچنین پاره پاره کردن ایران یکپارچه، دمی ساکت ننشستند و هر روز شدیدتر از روز گذشته، بر طبل ضد ایرانی و ضد هویت ایرانی کوبیدند
نمونه، فعالیت گروه اشتراکی، موسوم به پنجاه و سه نفر در زمان رضا شاه بزرگ است که همه شان با قانونی که در سال هزار و سیصد و یازده تصویب شده بود، بدست عدالت سپرده شدند
نمونه ی دیگر در غائله ی جدایی طلبی پیشه وری و حزب توده خائن است که با سیاست مدبرانه نخست وزیر، احمد قوام، تحت رهبری داهیانه محمد رضا شاه، آذربایجان را از دست بیگانه پرستان نجات دادند
بعد از جنگ جهانی و اشغال ایران توسط شوروی جنایتکار و انگلیس خیانتکار، ارتجاع سرخ در حزب توده ی وابسته به شوروی متشکل شد
این حزب از همان آغاز با ترفندهای گوناگون و بکارگیری عناصر خائن و ضد ایرانی که نظامی بودند، در ارتش نفوذ کردند و خیانت کارانی چون سرهنگ سیامک و سروان روزبه و سپس سرهنگ مبشری و یک چند ده تن دیگر از خیانت کاران دیگر را در صفوف خود متشکل کردند تا در سالهای سی تا بیست وهشت مرداد سال سی و دو، بتوانند در همکاری با ارتجاع سیاه و ارتجاع خاکستری، شما بخوانید مصدقی ها، با یک کودتا، پادشاه ایران را سرنگون کنند و ایران را ایرانستان نمایند
اما خوشبختانه ملت ایران و بویژه مردم غیور تهران در روز بیست هشت مرداد سال سی دو با قیام ملی خود، چنان تو دهنی به ارتجاع سیاه و خاکستری و سرخ زدند، که تا سال چهل و دو نتوانستند قد راست کنند
بعداز اعلام شش ماده از انقلاب سپید در ششم بهمن ماه سال چهل و یک خورشیدی توسط محمد رضاشاه، انقلاب شاه و مردم یا انقلاب سپید کلید خورد
در اینجا ارتجاع سیاه در همکاری با ار تجاع خاکستری و سرخ در ضدیت با اصلاحات ارضی و حقوق زنان در انتخاب شدن و انتخاب کردن، در پانزده خردا سال چهل و دو، آن غائله ی ضد ایران و ایرانی را برپا کردند که به شدیدترین وجه ممکن سرکوب شدند
و از این پس است که از دل ارتجاع سیاه، ارتجاع سیاه-سرخ، ابتدا در نهضت به اصطلاح آزادی و سپس از دل همین نهضت مجاهدین خلق تروریست و ضد ایرانی متولد می شوند
در آن سو از دل ارتجاع سرخ، تروریست های چریک اعلام موجودیت می کنند که در همکاری با ارتجاع سیاه و ارتجاع سیاه-سرخ، ترور افراد و پاسپان و ژاندارم و افسر و حافظان امنیت کشور را شروع می کنند تا امنیت و شیرازه مملکت را از بین ببرند
ادامه این ترور و ایجاد وحشت در همکاری این هر سه ارتجاع، در سال پنجاه هفت با دسیسه و توطئه ی کارتر و کلاهان و اشمیت و زیسکاردستن، نتیجه می دهد که سبب می شود ارزش های ایرانی با سقوط نظامی پادشاهی ضربه بخورد و یکپارچگی ارضی ایران به خطر بیافتد
بنابراین تنها راه نجات ِ خطر فرو پاشی ایران، این است که ملت ایران در اکثریتشان به خویشتن خویش ِ ایرانی شان پیوند بخورند و حول پیمان نوین شاهزاده رضا پهلوی تحت رهبری خردمندانه ایشان جمع شوند تا با عبور از حکومت تبهکار اسلامی، در یک محیط آزاد، نوع نظام آینده را به رفراندم بگذاریم و مردم انتخاب کنند که کدام نظام، برای ایران و ارزش های ایرانی و تاریخ و فرهنگ ایران در حفظ یکپارچگی ارضی ایران و رفاه و سعادت و صلح و احترام مفید تر است
من به عنوان یک شهروند ایرانی از هم اکنون رای خودم در سبد نظام پادشاهی می اندازم
زیرا که یک میهندوست ایرانی هستم
احمد پناهنده
* ارتجاع سرخ شامل حزب توده و نوچه ها و دنباله چه های آنها مثل تروریست های چریک فدایی و کمونیست های دیگر می شود
* ارتجاع سیاه همین تبهکاران اسلامی و همه شاخه های آن چه به اصطلاح اصلاح طلبان و چه ملی- مذهبی ها هستند
* ارتجاع سیاه-سرخ، مجاهدین خلق تروریست و ضد ایران و ایرانی هستند که نشان از دو ارتجاع را با هم دارند. یعنی التقاطی هستند که دستی در اسلام تبهکارانه و پایی در کمونیست بیگانه پرست و جهان-وطن دارند
* ارتجاع خاکستری شامل مصدقی های کینه جو و کینه خو می شود که با هر سه ارتجاع بالا، در ضدیت با میهندوستان پادشاهی، نشست و برخاست می کنند. با هم ائتلاف و اتحاد تشکیل می دهند تا به قول خودشان پادشاهی برنگردد. نمونه ائتلاف و اتحاد این ارتجاع را با ارتجاع سیاه و ارتجاع سرخ و ارتجاع سیاه-سرخ، شما می توانید در سالهای سی تا چهل دو و همچنین در سالهای منتهی به سال پنجاه و هفت ببینید که همه با هم و در یک همکاری تنگاتنگ، میهندوست ترین پادشاه تاریخ ایران را سرنگون کردند و امروز هم با هم متحد هستند که پادشاهی برنگردد
البته در سال های سی و دو تا چهل دو هنوز ارتجاع سیاه- سرخ
متولد نشده بود
( احمد پناهنده _ دانشگاه کلن _ آلمان )