آنچه جریانها و برخی از شناختهشدهترین چهرههایِ جامعهیِ مدنی و سیاسیِ ایران را در این مقطع زمانیِ تاریخساز به چارهاندیشی انداخته است، شرایطِ خطیر کشورمان ایران میباشد. برای نجات ملت و برای نجات کشور. چراکه نگرانیِ مشترکِ ما ایران و دردِ مشترکِ ما، دردِ ایران و ایرانی است. نگرانیِ ما همانآ احتمالِ انقراض ایران است. کشوری که نیروهایِ انسانیِ خود و منابع آبي و طبيعي خويش را نسل اندر نسل از دست بدهد، محكوم به فنا ست. تجميع شاخصهایِ انسانی، اجتماعی، اخلاقی، اقتصادی، سیاسی و امنیتیِ انقراض در ایران امروز، امری است انکارناپذیر. دوگانهیِ ملیِ ما امروز چیزی نیست مگر دوگانهیِ بقاء یا انقراض.
انتخاب میانِ این دو با ما ست. یا ایران را بازمیسازیم و شرایطِ اقتصادی، اجتماعی، رسانهای و فرهنگیِ بازسازیِ نظام سیاسیِ آیندهیِ آن را بر پایههایِ استوارِ دموکراتیک با یکدیگر فراهم میآوریم؛ یا ناظرِ فروپاشیِ همزمانِ حکومتِ فرقهای از یک سو و میهنمان ایران در سراشیبیِ آنارشی از سوی دیگر خواهیم بود. در آوردگاهی از این دست باید متاسفانه این واقعیتِ انکارناپذیر را نیز پذیرفت که گسلهایِ اجتماعیِ ایران تحتِ استبداد فرقهای، بشکل خطرناکی عمیق و چرکین شدهاند.
باری! ایران در دو راهی دموکراسی و آنارشی گرفتار آمده است. انتخابِ راه درست با ما ست.
سقوطِ جمهوری اسلامی نزدیک است. نظام نخواهد توانست از سقوط خود جلوگيري كند. از سوي ديگر، ميدانيم كه تاریخ از خلاء بیزار است. در درازایِ فرآیندِ فروپاشیِ نظام و پس از آن، خلاء اتوریتهیِ سیاسی اگر بر اساسِ همکاریِ اجراییِ شخصیتها و نخبگان سياسي پُر نشود، با نیروی دیگری پُر خواهد شد. پُر کردن این خلاء با معلوماتِ کتابی ممکن نیست. پُر کردنِ این خلاء نيازمند دادوستد سياسي در ميدان عمل است. پر كردن خلاء اتوريته سياسي با یک اِکوسیستمِ سیاسیِ مدرن و پایدار، تنها با هدايت اجراییِ دورانِ گذار و با همکاریِ نخبگان سياسي ممكن خواهد شد. برآيند دادوستد همين نخبگان است كه به شكلگيري اتوريته نوين خواهد انجاميد. اتوريته نويني كه به عنوان عالي ترين مرجع سياسي آينده، بتواند به مطالبات جامعه مدني رسيدگي كرده و به آنها جامه عمل بپوشاند. اگر نخبگان سياسي ایران به هر دلیلی از پسِ کارستانی از این دست برنیآیند و این خلاء را پُر نکنند، در پي فروپاشیِ محتوم حکومتِ فرقهای در ایران، خلاء اتوريته را نیروی دیگری پُر خواهد کرد. چراکه تاریخ از خلاء بیزار است.
دربرابر دوگانهای چنین سهمگین، یعنی در دوراهیِ تضمینِ بقاء ايران در شكوفايي از طريق دادوستد نخبگان از یک سو؛ یا انقراض در سراشیبیِ آنارشی از سوی دیگر؛ پرسش اين است که شاخصهایِ انسانی و گفتمانیِ نیرویی که بتواند با تسهيل و تسريع اجراییِ دوران گذار چنین خلایی را پُر کند، کدام اند؟
فرصت گران و خطر در كمين است. تاريخ به ما آموخته كه رويكرد حذفي به هرج و مرج منتهي خواهد شد. بازسازي يك اتوريته دموكراتيك در هرج و مرج ناممكن خواهد بود. سنگ بناي چنين اتوريته اي بايد از هماكنون گذاشته شود. لازمه اين كار، دادوستد عملي نخبگان سياسي از همين امروز است.
نگاه نسل سوخته به نخبگان سياسي است. هستند کانونهایی که از دل فعالینِ جوانِ داخل و خارج ایران می جوشند و در حال شکل گرفتن هستند. این کانونها چشمبهراه پیوستن به چهرههایِ رسانهای وشناختهشدهای هستند که با قلوب و اذهانِ نسلِ امروز و به زبانِ آنها با ایشان سخن میگویند. شایسته است که رسانههایِ کلان نیز توجه بیشتری به کشفِ رهبرانِ گمنام شبکههایِ فعالینِ جوان، بهویژه در داخل کشور داشته باشند. بهترین راه اثرگذاریِ مثبتِ این رسانهها بر تحولاتِ داخلِ کشور، با تاثیرپذیری بیشرشان از رهبرانِ جوانِ درحالظهور و شبکههای ارتباطی آنها هموار خواهد شد.
مطمئن باشید که در راه نزدیک کردن نیروهایِ ایراندوست و دموکراسیخواه به یکدیگر، همواره در کنار شما بوده و خواهم بود و از هیچ کوششی کوتاهی نخواهم کرد.
رضا پهلوی
برگرفته از فیسبوک شاهزاده رضاپهلوی